💔سفر به دیار عشق💔 پارت ۲۱۸
21 مرداد 1400 · · « هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را …»
21 مرداد 1400 · · « هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را …»
21 مرداد 1400 · · « شب خوابیدی تو تختت هی قلت میخوری…
بعد گوشیتو بر میداری مینویسی “خوابم نمیبره”
21 مرداد 1400 · · 
سیلاممم
سودا هستم 12 سالمه
نویسنده ی جدیدم
امیدوارم دوست های خوبی بشیم
21 مرداد 1400 · · « اگر خیلی مهربان شود ،
ورق می زند.
ولی اغلب،
آدم را مچاله می کند،
روزگار……..!»
21 مرداد 1400 · · «آرام می گیرم
حتی به همین “صبر کن درست می شود” ها …»
21 مرداد 1400 · · «من یاد گرفته ام
وقتی بغض می کنم
وقتی اشک می ریزم
وقتی میشکنم
منتظرهیچ دستــــــــــی نباشم
وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم
مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم»
20 مرداد 1400 · · «من یاد گرفته ام
وقتی بغض می کنم
وقتی اشک می ریزم
وقتی میشکنم
منتظرهیچ دستــــــــــی نباشم
وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم
مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم»
20 مرداد 1400 · · « اگر خیلی مهربان شود ،
ورق می زند.
ولی اغلب،
آدم را مچاله می کند،
روزگار……..!»
20 مرداد 1400 · · سلام...بچه ها من یک تصمیمی گرفتم روز های شنبه عشق سره غرور و لجبازی و دختر زجر دیده ی من رو میدم....چهارشنبه ها هم دختر زجر دیده ی من با من یک دخترم...تا پارت های این دو داستان امروز بای
19 مرداد 1400 · · «” درد ” را از هر طرفش بخوانی درد است
دریغ از “درمان” که عکسش ” نامرد ” است . . .»
19 مرداد 1400 · · « دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !
این روزها
من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام !
تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود»
19 مرداد 1400 · · -« چیزیم نیست كه …فقط گذشته ام درد می كند..حالم میسوزد..و آینده ام مرده است..چیزیم نیست كه..»
19 مرداد 1400 · · «دیگر کمتر اشـــک می ریزم…
دارم بُــــــــزرگ می شوم
یا سنـــــــگ …. !!!
خدا می داند!»