پارت۱۱هرکار کنی اخرش سرنوشت منی
😄😁😊اینم از اخری لایک و نظر فراموش نشه
داشت پنجه برنده رو به خودش میزد که من دستشو گرفتم گفتم ادرین لطفا این کارو نکن لطفا ادرین گفت زنده بمونم که چی وقتی نمی تونم دوست داشته باشم و دوستم داشته باشی مرینت ادرین لطفا.کت نوار گفت یا من باید از بین برم یا اون(منظورش لوکاس)مرینت گفت ادرین من هردوتونو به یه اندازه دوست دارم لطفا این کارو نکن کت نوار گفت برام مهم نیست اومد که پنجه برنده رو بزنه به خودش که مرینت دستشو گرفت و با گریه گفت ادرین لطفا نکن اگه تو از بین بری منم خودمو میکشم کت نووار گفت تو چرا توکه یه نفر هست که عاشقت باشه امامن که نه پدر دارم نه مادر دارم نه عشقی دارم (خب می پرسید چرا پدر نداره خب الان بهتون میگم داستان از اونجا شروع میشه که یه روز هاک ماث یک نفرو شرور کرد اون شخص اولین نفری بود که فهمید هاکماث از کجا باهاش ارتباط برقرار کرده بعد از اینکه شرارتش خنثی شد هم ادرس رو یادش بود به طور عجبی یادش بود که شرور شده و چه کار هایی کرده بعد رفت به محلی که هاکماث از اونجا باهاش رابطه گرفته بودو.....
اینم برای امروز فعلا بای راستی لایک و نطر فراموش نشه بای