🖤تلخ و شیرین🖤 پارت ۱۰

دیانا دیانا دیانا · 1400/06/12 06:33 · خواندن 5 دقیقه

💕❤

----۱ هفته بعد----

 

♡مرینت♡

 

دلم هوای دریا رو کرده بود...پس رفتم اماده شدم....که گوشیم زنگ خورد...نگاه کردم...ناشناس بود بود....دکمه اتصال و زدم...

 

ــــ الو

 

دکتر:سلام خانم ولیفا هستید؟

 

ـــ بله خودم هستم....مشکلی پیش اومده..

 

دکتر:خانم و آقای ولیفا تصادف کردند

 

نفس تو سینه ام حبس شد....یعنی چی...مامان و بابام...بغضم گرفت...سریع آدرس و گرفتم...با آخرین سرعت خودم و رسوندم...رفتم سمت...یکی از پرستارا ازشون پرسیدم...گفتن تو اتاق عملن...رفتم روی یکی از صندلی ها نشستم...

 

وای خدا چیکار کنم....خدا خودت کمک کن اونا زنده بمونن...من برمیگردم ایران...کار به ادرین ندارم....تروخدا...اونا رو از من نگیر...من جز مامان و بابام...کسی و ندارم...اگه اونا بمیرن..من با مارک ازدواج نمیکنم...چون اینطور که مامانم راجبش گفته...اون یه مریض...روانیه..اه اصلا ازش خوشم نمیاد...دیدم دکتر اومد بیرون سریع رفتم پیشش...

 

ــــ دکتر چی شد؟...حالشون خوبه...

 

دکتر:متاسفانه اینا به...کما ـ...میرن...

 

بعدم رفت....منم آروم گریه میکردم...از دکتر اجازه گرفتم برم...ببینمشون...لباس پوشیدم...رفتم تو...اتاق مامانم...کنارش نشستم...یه عالم دستگاه بهش وصل بود...

 

ـــــ مامانی نمیخوای بلند شی؟....یعنی میخوای من و تنها بزاری...یعنی من یتیم میشم...من با اون همه ثروت تنها میزاری...مامان تروخدا بلند شو....من و تنها نزارـ..اصلا باشه هرچی تو بگی...فقط نرو... 

 

کنار تخت مامانم بابام بود...رفتم پیش اون...

 

ــــ بابایی...توهم میخوای بری...یعنی نمی خوایین بلند شین...تروخدا نرین...

 

صدای دستگاها بلند شد...از تو دستگاه دیدم...دیگه قلبشون نمیزنه...داد زدم..

 

ــــ یکی کمک کنه...دکترررررر...

 

در سریع باز شد پرستارا...دستگاه ها رو چک کردند...سعی کردند..پرستار سعی داشت من و ببره بیرون اما حرفم نشود...روشون پارچه سفید کشید...

 

دکتر:تسلیت میگم...

 

من مات و مبهوت مونده بودم...من مارک و میکشم...سریع سوار ماشینم شدم و فقط گریه میکردم....سرعتم از ۲۰۰ رد شده بود... ماشین انقدر تند میرفت... فقط صدای اهنگ بود که تو ماشین میپیچید...نگام

 

موهامو زدم بهم میاد♫⁂

مگه زشت شدم نگام

نمی کنی دلت میـــاد♫⁂

دارم میـــرم واسه دو ســال♫⁂

ازم خداحافظی نکن اشکم در میاد♫⁂

خداحــافظ همه کسـم♫⁂

دارم میرم ولی عکسات با منه♫⁂

اگه نیستم اگه دوریم♫⁂

تمومِ خاطراتت همیشه با منه♫⁂

لحظه ی خداحافظی

لحظه ی ترکِ عشقت♫⁂

هرکاری می کنی بند بیاد اشکِ

چشمت ولی نمیشه♫⁂

مگه دو سال الکیه مگه الکیه

دو سال جدایی از عشقت♫⁂

ببین ببین دستام سردن♫⁂

رفتم دیگه بر نمی گردم♫⁂

ولی به خودت قسم دو سال صبروُ

من اینجا به عشقِ تو دوره کردم♫⁂♫⁂

الکی به این و اون نگو بی من دلواپسی

که منم کوچیک نشم سرِ یه

مرخصی که فقط تو رو بخوام♫⁂

فقط فکرم تو باشی♫⁂

بعد ببینم با غریبه ها دست توو دستی♫⁂

دیگه مهم نیست که من توو سوز و سرما♫⁂

نشستم به یادت میفتم هر بار♫⁂

تو هم به یادش میفتی بهش یه زنگ میزنی♫⁂

مدیونی بیفتی به یادِ دردام♫⁂

نه اینجوری نمی مونه خانوم♫⁂

یه روز میاد توو خودت می شکنی آروم♫⁂

هوامو می کنی بهم یه زنگ میزنی♫⁂

عشقت مُرده اینو خوب بدون♫⁂

رفتی ولی یادت باشه یه روز

میشه فکر کردنت به من کارت باشه♫⁂

غرورم شکست قلبم له شد♫⁂

باید دیدنم از این به بعد توو خوابت باشه♫⁂

خـــداحـافظ همه کسـم♫⁂

دارم میرم ولی عکسات با منه♫⁂

اگه نیستم اگه دوریــــم♫⁂

تمومِ خاطراتت همیشه با منـــــه♫⁂

دوباره من این دفعه با لباسِ

خدمت این دفعه با لباسِ غیرت♫⁂

نشستم توو فکر گذشتمون

و مگه قَسَمت ندادم که باهام بمون♫⁂

حالا توو نبودنت منم وُ بیچاره ریه هام♫⁂

دود می کنم عشقتو کام پشت کام♫⁂♫⁂

پیر شدم هیچی نمونده ازم♫⁂♫⁂

یه روز می بینی که این مَرد شده جوون ناکام♫⁂

توو برجک توو فکر جاهایی که بودیم♫⁂

ببین زشت شدم منو اینطوری دیده بودی♫⁂

حالا که نیستی همین عکسات شده دلخوشیم♫⁂

من شبا خواب ندارم تو بگو با کیا خوشی♫⁂

پاهام نمی کشه دارم می شم عصا به دست♫⁂

منو نگاه کن خورد شدم حواست هست♫⁂

منو نگاه کن سر وُ وضعمو نگاه کن♫⁂

نذار دستش بهت بخوره کمرم شکست♫⁂

ای کاش بودی پیشم پیشرفتموُ می دیدی کنارم♫⁂

ای کاش بودی پیشم چقد زحمت

کشیدم واسه بودنمون با هم♫⁂

چوبِ اینو خوردم فقط روت غیرت داشتم♫⁂

بدنم تاوون داد تاوونِ این عشقی که داشتم♫⁂

دیگه نمیگم عشقتم دیگه هیچ کاره ام♫⁂

تو رو به اون نه دست خدا می سپارم♫⁂

خداحافظ همه کسم♫⁂

دارم میرم ولی عکسات با منه♫⁂

نذار دستتش بهت بخوره کمرم شکست♫⁂

رفتی ولی یادت باشه یه روز

میشه فکر کردنت به من کارت باشه♫⁂

تمومِ خاطراتت همیشه با منه♫⁂

───|✿✿✿✿|───

 

همونجور که گریه میکرد...دیدیم مامان و بابام...وسط جاده ایستادن...منم نزدیک بود بهشون بزنم....کنترل ماشین از دستم رفتم...یهو با ماشین پرت شدم....تو دره...ماشین روهوا پرت شد و محکم افتاد زمین...درد زیادی تو بدم پیچید...یهو چشام داشت تار میشد...دیدم یه نفر سریع داره میاد پایین....اون آدرین بود... داد میزد... مرینت... 

 

ــــ آدرین دوست دارم...

 

بعدم چشام و بستم....