پارت 11 From hatred to love

amily amily amily · 1400/07/01 14:38 · خواندن 2 دقیقه

این پارت تقدیم به الهام جونم

دیالوگم😂:این رمان کپی نیست و خودم نوشتم

کپی این داستان=حرام،دزدی

بکوب ادامه

(پارت یازدهم)

پایینه پله ها منتظرش لودم که اومد

اهوع

کت و شلوار مشکی پیرهن سفید که دو دکمه ی بالاش باز بود و موهاش با حالت روی صورتش ریخته بود

بوی عطرش دیوونه ام کرد

یک لحظه چشمامو بستم

اااه

کاش میتونستیم یجوره دیگه با هم اشنا بشیم

عاشق هم بشیم

و با عشق ازدواج کنیم

برگشتم و پشت بهش چشمامو باز کردم

نه من بخوامم نمیتونم داشته باشمش

من...من

هوووف

باز بغض لعنتی گلومو گرفت

ای لعنت بهت پدر که اگه تو نبودی یا حداقل ایتجوری باهام رفتار نمیکردی شاید من الان کنار ادرین بودم

نه به عنوان یک کسی که قراره فقط واسش بچه بیاره

به عنوان همسرش

با صداش از افکارم بیرون اومدم

ادرین:چیزی شده؟بریم دیگه

-با...باشه

کیفم و روی شونه ام جابه جا کردم

جلوتر از من به سمت ماشینش رفت

دزدگیر و زد و پشت رل نشست

منم خواستم برم عقب بشینم

در و باز کردم که با اخم گفت:بیا جلو

-نه همین عقب بهتره

ادرین با همون اخمش گفت:بیا جلو گفتم...مگه من رانندتم بری عقب بشینی

هوووفی کشدار گفتم و در عقب و بستم و سمت کنار راننده نشستم

ماشین روشن کرد 

از گوشه ی چشم نگاش کردم

ارنجه دست چپشو گذاشته بود لبه ی پنجره ی ماشین و با دست راستش فرمون و کنترل میکرد

واقعا جذاب بود

نگاهم و ازش دزدیدم و سرم و به شیشه تکیه دادم

نه مارینت نه

اون مال تو نیست

تو فقط تا زمانی که یک بچه واسش بیاری باهاشی

همینو بس

اشک تو چشمام جمع شد

ترجیح دادم چشمام و ببندم و بهش فکر نکنم

با صداش چشم باز کردم

جلوی یک پارک نگه داشته بود 

با هم از ماشین پیاده شدیم

اه

چقدر بچه گیام ارزوم بود بیام اینجا

با حسرت به مادر و فرزندایی که با هم قدم میزدند نگاه کردم و

با بغض به زن و شوهرایی که با عشق در کنار عم قدم میزدن نگاه کردم

با ادرین توی پارک کنار هم قدم میزدم

خیلیاشون با حسرت نگامون میکردن

هه

نمیدونن من خودم از لینکه کنارشم ولی زنش نیستم دارم دیوونه میشدم 

با حس دستش که دستمو گرفته بود گرمم شد

نگاش کردم

دستمو گرفته بود

کل بدنم گر گرفت

اخه چرا این جوری میکنی با من

من دارم سعی میکنم ازت دور شم

چرا این کار و میکنی

دستمو از دستش بیرون کشیدم و به هوای اینکه میرم بستنی بخرم رفتم و پشت یک درخت وایستادم

گریه ام گرفت

**********

پایان

بعدی حساسه

بایی❤