💔 ســــلطـــان غــــم 💔 پــارت 21

دیانا دیانا دیانا · 1400/09/05 15:42 · خواندن 2 دقیقه
💔 ســــلطـــان غــــم 💔 پــارت 21

وقتی که تو نیستی

 

دنیا چیزی کم دارد

 

مثل کم داشتن یک وزیدن، یک واژه، یک ماه …

 

من فکر می‌ کنم در غیاب تو،

 

همه‌ خانه‌ های جهان خالیست (:

 

 

 

 

 

 

 

 

یه نفر از پشت سر یه دستمالی گذاشت رو دهنم هر چقدر تقلا کردم بی فایده بود کم کم چشام تار شد و سیاهی مطلق

 

 

***

 

 

☆ آدرین ☆

 

 

یه هفته هست از مرینت خبری نیست....جاش خیلی خالیه....مروارید کهـ اصلا حرف نمیزنه....رها و آرین ام فقط گریه میکنند 

 

منم افسرده شدم....اصلا هزار تا سوال تو سرمه

 

 

کجاست؟

 

چرا رفت!

 

برای چی رفت ):

 

 

به پلیسم خبر دادیم...هیچ ردی ازش نیست

 

 

فقط یه نامه ازش مونده :

 

 

سلام بر عزیزای من خوبین

 

 

نمیدونم چجوری بهتون بگم اما

 

شاید دیگ من بر نگردم 

 

اگه بر نگشتم بدونین مردم دیگ دنبالم نگردین

 

 

***

 

 

♡ مرینت ♡

 

 

یه هفته ای میشه اینا من و زندانی کردن 

 

 

فهمیدم این دختره لایلا هس...داداشش مارک استاد من....هه چه مسخره....استادم و لایلا عوضی من و زندانی کردن

 

 

فهمیدم خیلی چیزا رو فهمیدم....فهمیدم که لایلا مامان و بابام و کشت....اون عوضی مامان بابام و انداخت سینه ی قبرستون...فهمیدم لایلا ادرین و دوست داره و نامزد سابقشه...فهمیدم استادم منم دوست داره....دیگ بگم چیا ک نفهمیدم  

 

 

انتقامم و از تک تکشون میگیرم....