داستان جدید+پارت آزمایشی
سلام من بایه داستان جدید اومدم
اگه خشتون اومد پارت بعدم میزارم
پوستر نداره متاسفانه
مشخصات و پارت ازمایشیم گذاشتم ادامه
پس بپر ادامه مطلب
خب نام داستان=عروس آبی
تعداد پارت:بین ۱۹ تا ۳۰
تعداد فصل:یه فصله
بجای خلاصه پارت آزمایشی میزارم
پارت آزمایشی⬇
اینه رو برگردندم و به خودم نگاه کردم وای خدا فک کنم به جای الی من بایدعروس میشدم
یه دامن کم پف صورتی پوشید که استینش از شونم شروع میشد و تا ۵ سانت بالای مچم بود
سنگای سفید و صورتی و توسی و آبی روی دامنم خیلی قشنگش کرده بود پیر هن و
استینش تور بود
روی کمرم یه کمر بند آبی صورتی آب رنگی بود که قدم رو بلند تر کرده بود یه کشف سفید پاشنه ۵ سانتی پوشیده بودم که پاشنش قطرش بزرگ بود خود لباسم تا روی مچ پام بود و از پشت بلند میشد یه کیف گلبهی ساده که بند نداشت دستم بود و یه پاپیون سنگ کاری شده روش بود .
یه تل سفید زده بودم بایه پاپیون صورتی روش
یه میکاپ نقره ای صورتیم کرده بودم که صورتم و روشن تر از حد معمول نشون میداد.
از سالن آریشگاه بیرون اومدم تا یه سر به الی بزنم رفتم تو که دیدم اریشگرا افتادن به جون موهای الی بدبخت دارن موهاشو صاف میکنن اخه مهای الی خیلی فر بود
(نویسنده :الزامن یه چیزی رو یادت نرفته😑)
وای ببخشید من مرینتم ولی همه ماریا صدام میکنناز دوستم که اسمش الینا خاستگاری شده و الان داره با برادر او یکی دوست که اسم داماد بری ازدواج میکنه اون یکی دوستم اسمش الیاس و برادر دامادم نینو هست الینا و الیا خواهر و نینو با بری برادر
خب دیگه فکر کنم این الیم کارش تموم شده باشه
نکته:الی ۲ الیا- الی یعنی الینا
خب آره کار موهاش تازه تموم شده اریشگرا رفتن سمت لباس و برگشتن سمت الینا یا ابلفضل میخوان چیکار کنن
یکی از اریشگرا که لاغر بود د ناخونش بلند بود و یه آرایش غلیظ داشت رفت سمت النا و ریمل و رژ لب و سایه و مداد و خط چشم و رژ گونه ... وای دهنم خسته شد برداشت و به جون الینا افتاد الینا که خوابش برده بود از دنیا بی خبر