پارت 7رمان عشق در یک نگاه

amily amily amily · 1399/10/07 14:29 · خواندن 1 دقیقه

برو ادامه

از زبون شخصیت اول داستان(مرینت)

اولین اشکم که ریخت ادرین اومد و پاکش کرد تعجب زده خشکم زده بود

اخه اون اینجا چی کار میکنه؟ بهم گفت:چرا گریه میکنی عروسکم؟ناراحت

سرمو انداختم پایین گفتم:هیچی چند لحظه حرفاشو مرور کردم یک عروسکم

اون لاش گفت چشمام گرد شد بهش گفتم:منظورت از عروسکم چیه؟؟؟؟

گفت:ااااااااا ههههه هیچی از دهنم در اومد لبخنده ملیهی زدم چون دلم

قرص شد که اونم منو دوست داره و پاشدم رفتم که...........................

از زبون شخصیت دوم داستان(ادرین)

انگار یکی داره به قلبم پنگ میزنه رفتم جلو و اشکشو پاک کردمو گفتم:

چرا گریه میکنی عرویسکم؟خودم مونده بودم که این حرف چرا از دهنم

اومده بود بیرون اون با چشمای گرد شده بهم نگاه میکرد بعدش گفت:

منظورت از عروسکم چیه؟گفتم:ااااا هههه هیچی از دهنم در رفت

لبخنده ملیهی زد و پاشد رفت.دلم میخواست تا اخره دنیا هم که

شده باهاش برم رفتم دبنالش که.....................................

 

تمومید.

 

پارت بعدم محدودیت نداره😍

نظر و پسند فراموش نشه🤩😍

بای همگی