پارت 7رمان عشق در یک نگاه
برو ادامه
از زبون شخصیت اول داستان(مرینت)
اولین اشکم که ریخت ادرین اومد و پاکش کرد تعجب زده خشکم زده بود
اخه اون اینجا چی کار میکنه؟ بهم گفت:چرا گریه میکنی عروسکم؟ناراحت
سرمو انداختم پایین گفتم:هیچی چند لحظه حرفاشو مرور کردم یک عروسکم
اون لاش گفت چشمام گرد شد بهش گفتم:منظورت از عروسکم چیه؟؟؟؟
گفت:ااااااااا ههههه هیچی از دهنم در اومد لبخنده ملیهی زدم چون دلم
قرص شد که اونم منو دوست داره و پاشدم رفتم که...........................
از زبون شخصیت دوم داستان(ادرین)
انگار یکی داره به قلبم پنگ میزنه رفتم جلو و اشکشو پاک کردمو گفتم:
چرا گریه میکنی عرویسکم؟خودم مونده بودم که این حرف چرا از دهنم
اومده بود بیرون اون با چشمای گرد شده بهم نگاه میکرد بعدش گفت:
منظورت از عروسکم چیه؟گفتم:ااااا هههه هیچی از دهنم در رفت
لبخنده ملیهی زد و پاشد رفت.دلم میخواست تا اخره دنیا هم که
شده باهاش برم رفتم دبنالش که.....................................
تمومید.
پارت بعدم محدودیت نداره😍
نظر و پسند فراموش نشه🤩😍
بای همگی