پارت 11 عشق در یک نگاه

amily amily amily · 1399/10/18 12:12 · خواندن 2 دقیقه

این پارت منحرفی بیده.برو ایدامه

لبمو از رو لبش برداشتم{دوستان اینجا یک حذفی هست که بدم نمیاد بخونین}حذفی:

لبمو از رو لبش برداشتم که دیدم با تعجب نگام میکنه گفتم:چیزی شده؟{نه بوسیدیش توقع داری لبخند بزنه؟}با تعجب

بهم نگاه کرد و دستشو به پشتم اشاره کرد برگشتم اون صحنه ای که دیدم تا عمر دارم یادم نمیره مادر و پدره اونو من ما

رو نگاه میکردن و میخندین از خجالت میخواستم اب شم برم زمین خب بعدش نشستیم به حرف زدن که زنگه در خونه

خورده.

پایان حذفی

یعنی کی بود؟رفتیم در و باز کردیم کسی نبود فقط تعجب کردیم که کسی نبود{چرا بود شما ها ندیدین😈}بعد از حرف زدن

{حرفی نمی زدن فقط میگفتن عاشقتم اوق من برم بالا بیارم}رفتیم وارده خونه شدیم مادر و پدره من و مری رفتن خونه ی

ما و ما موندیم خونه ی مرینت{منکه نفهمیدم چی شد کسی فهمید به منم بگه}شب بود رفتم دیدم مرینت داره به ماه نگاه

میکنه بهم گفت:قشنگ نیست؟گفتم:نه گفت:اوا چرا؟گفتم:چون ماهه من تو اسمونه شبه تاریکه من پدیدار شده.به هم نگاه

کردیم سکوت بینمون حکمفرما بود تا اینکه گفتم: که اینطور بعد قلقلکش دادم کلی با هم خندیدیم که بهم نگاه کرد منم همین

طور بعد اروم لبمو بردم جلو اونم اورد جلو اروم لبه همو گذاشتیم روهم:{دوستان اهنگه زیر رو گوش کنین چون واقعا مربوط

به این پارته اسمه اهنگ:دورهم بودن}

بکوب

که تلفنش زنگ خود واگرنه ولش نمی کردم{پرو عه بی جنبه ی ی شعور/ادری:شما خفه/هی یک کاری نکن لوکانتیش کنم/

ادری:باشه باشه غلط کمردم/حالا شد}تلفنو گذاشت رو بلند گو گفت:سلام من......................................................

****************************

پایان

زیاد ننوشتم ولی بسه.

راستی امتحان داشتمو دارم اما چون امتحان هدیمو خوب گرفتم گفتم براتون بزارم.

خدانگهدار**************************************************************