سلام‌اینم‌پارت‌۴

دیانا دیانا دیانا · 1399/11/11 08:07 ·

السا:نگران‌نباش‌من‌درستش‌میکنم‌فعلا‌بگو‌

بابا‌کجا‌گفتم‌تواتاق‌کارش‌گفتم‌بیا‌بریم‌گفت‌باشه‌‌

اومد‌گفت‌:کجاگفتم‌:سلام‌من‌السام‌خواهر

آدرین‌میخوام‌پدرم‌ببینم‌لطفا‌بزارید‌ببینمش‌

ناتالی:باشه‌اول‌بزارید‌بهشون‌اطلاع‌بدم‌

السا‌:باشه‌فقط‌سریع‌گفت‌باشه‌

ناتالی‌:درو‌بازکردم‌قربان‌یک‌دختر‌نوجوان‌

به‌همراه‌آدرین‌اون‌دختر‌میگه‌من‌‌دختر‌شما‌

هستم‌خیلی‌اسرار‌داره‌که‌شما‌روببینه‌بیاد‌

داخل‌گابریل‌:چی‌دخترم‌برگشته‌بروبگوبیادتو‌

ناتالی‌چشم‌قربان‌رفتم‌درو‌براشون‌باز‌کردم‌

اوندن‌توالسا‌:سلام‌پدر‌رفتم‌بغلش‌کردم‌خیلی‌

دلم‌تنگ شده‌بود‌گابریل‌:السا‌واقعا‌

خودتی‌گفت‌آره‌پدر‌کی‌برگشتی‌امشب‌

آدرین:سلام‌پدردیشب‌توی‌خیابون‌پیداش‌

کردم‌نصف‌شب‌داشت‌گریه‌میکرد‌آوردمش‌

خونه‌گابریل‌:باشه‌کارخوبی‌کردی‌

السا:پدر‌من‌میخوام‌باآدرین‌برم‌مدرسه

گابریل‌:باشه‌دخترم‌با‌بادیگارتون‌برید‌

آدرین‌توروثبت‌نام‌میکنه‌السا:چشم‌

صبحانه‌خوردیم‌وسوارماشین‌شدیم‌

دست‌آدرین‌گرفتم‌‌آدرین:السا‌دستم‌

روگرفت‌خیلی‌دستش‌گرم‌بودمنم‌دستش‌

روگرفتم‌رسیدیم‌مدرسه‌همه‌ی‌بچه‌ها‌

به‌منوالسا‌نگاه‌میکردند‌همه‌یهو‌ریختند‌روی‌

سرمون‌گفتندوای‌چقدر‌خوشگله‌چیکارته‌آدرین‌

گفتم‌آروم‌آروم‌باشید‌السا‌:سلام‌من‌

خواهرآدرین‌هستم‌