سلاماینمپارت۵
السا:گفتم.خواهرآدرینهستم
بچهها:وایواقعاگفتمآرهزنگخورد
رفتیمسرکلاسخانمبوستیه:بچههاامروز
دانشآموزجدیدداریمبیاتوخودتومعرفی
کنالسا:رفتمداخلکلاسسلامکردم
گفتمسلاممنالساآگراستهستم
خواهرآدرینازدیدنتونخوشحالم
بچهها:ماهمهمینطور
مرینت:صبحبلندشدمبهتیکی
ماکاروندادمرفتممدرسهیکدختردیدم
خیلیشبیهآدرینبودولیخیلیعصبانی
بودمگفتمشایددخترعموشرفتم
سرکلاسنشستمکنارآلیاسلامکردم
اونمگفتسلامدخترخوبیگفتم:ممنون
یهودختراومدتویکلاسگفت:سلاممن
الساآکراستخواهرآدرینهستم
منگفتمخداروشکرکهدوستدخترشنبود
زنگتفریحخوردرفتیمتویحیاطرفتمسمت
اوندخترهگفتمسلاممنمرینت
دوپنچنگهستمبایدیکچیزیبهت
بگمالسا:یهویکدخترباموهایآبیاومد
سمتمخودشومعرفیکردوگفتباید
یکچیزیبهتبگمگفتم:سلاممرینت
منالساهستمازدیدنتخوشحالم
مرینت:منمهمینطورالسا:گفتمبیاد
کنارمبشینهاومدنشستگفت
منخیلیآدرینرودوستدارمیعنی
عاشقشمتوخواهرشیمیتونی
کمکمکنیچوناونخمشمیره
باکاگامیولایلاهمونیکهتوکلاس
مابودالسا:واقعامنکمکتمیکنم
برادرمهیچوقتبااوندوتانمیگرده
مرینت:ممنونالسا:زنگخوردرفتم
توی کلاسلهخانمبوستیهگفتم
خانممیشهکنارمرینتبشینم
همازدرسهاعقبهستم
همخیلیدخترخوبیهخانمبوستیه
گفتبروبشینرفتمنشستم
زنگخونههاخوردمنداشتم
وسایلمجمعمیکردمآدرینرفت
دستشوییهیچکیتویکلاس
نبودیهودیدملایلااومدتو
گفتبهبهببینکیاینجاسخواهر
آدرینگفتملایلاچیمیخوای
دیدمدستمیکچاقوبودخیلی
ترسیده بودمیهوپلگدیدم
گفتالانمیاملایلاداشتمیومد
نزدیکمگفتتویککاریمیکنی
کهمنبهآدرینبرسمیا
انتقامپدرمروازتومیگیرم
ازعزیزترینکسگابریل
هاهاهاهاالسا:چرامن
لایلا:چونپدرتپدرمنوکشت
پلگ:آدرینآدرینلایلاداره
السارومیکشهآدرین:واینهبایدبرم
رفتمکلاسدیومکلیاونجاخونبود
بهکیبایدزنگمیزدمآهامرینت
شایدکمکمکنهمرینت:ازکلاس
رفتمبیرونداشتممیرفتمخونهدیدم
گوشیمزنگمیخورهآدرینبود
جوابدادمگفتمسلامگفتش
سلامتروخدابیاسرکلاسلایلا
بهالساچاقوزدهگفتمباباشهاومدم
واینهبهالساچاقوخوردهرفتماونجازنگ
زدیمآمبولانساومدالساروبردن
ماهمباتاکسیرفتیمبهمامانمخبر
دادهبودمالساروبردناتاقعمل
بعد۲ساعتدکتراومدوگفت
خبرخوبیدارمایشونحالشونخوبه
هیچمشکلیندارند