پارت 6 زندگی مرموذه من

amily amily amily · 1399/12/07 13:23 · خواندن 3 دقیقه

سلام دیدن من چقدر خوش قولم

پارت بعدو انشاالله فردا شب میدم شایدم دو پارت دادم خدا رو چه دیدی

بپر ادامه

من:الیا بزنم لهت کنم؟

الیا:چرا؟

من:مگه کاگامی قاقه؟

الیا:نه ولی ادرین خیلی بی شعوری این دختره مرینت خیلی ناز و قشنگه

من:مگه من گفتم زشته یا گفتم پلاقه من فقط میگم من قرارامو اب کاگامی گذاشتم

الیا:شما خیلی بیخود کر........اصلا باشه داداشی

من:واقعا؟

الیا: اره

من:ولی من حس میکنم یک کاسه ای زیره نیم کاسته اجی جون

الیا:خیر اشتباه نکن بنده هیچ کاری ندارم

من:باش بریم خونه ی نینو؟

الیا:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ اره

مرینت:اااا{جیغ کشید}چی شده؟

من:خب راستش خوابت برد منم مجوور شدم با خودم سواره ماشینت کردم

مرینت:باشه ممنون میشه نگهدارین من خودم میرم

من:نه....

مرینت:اقای دکتر من خودم میرم.ماشینو نگه داشتم خداحافظی کرد و رفت

الیا:ای ای مثبته 18

من:الیا

الیا:خیله خب بیخیال بریم خونه ی نینو

من:باشه راه افتادیم و رفتیم خونه ی نینو اون.....

از زبون الیا{اوه مای گاش}

نیحی نیحی نیحی ادرین خان مثله اینکه یادت رفته من صدامو میتونم شبیه تو کنم فقط صبر کن وببین با این کارم یعنی اگر این نقشم عملی شه از شره کاگامی و زنه کارل لایلا خلاص میشم اخ جوووووووووون رفتیم خونه نینو

*در خانه نینو بعد از رفتن همه*

نینو:خب نشت چیه؟

الیا:ببین تو که مرینتو میشناسی نه؟

نینو:دوپنچنگ؟

الیا:اره

نینو خندید و گفت:اره

الیا:ببخشید اون وقت از کجا

نینو:خیله خب بابا نمی خواد غیرتی شی تا جایی که یادم میاد مرینت دوپنچنگ یک ادم باحال و پولدار بود خیلی شر بود منو اونو اماندا با یک کیت نامی گروهه شیطونه دانشگاه بودیم همه ازمون فراری بودن تا ایانکه مرینت غیبش زد

الیا:اهان.....خیله خب میخوام مرینت زنه ادرین شه

نینو قهوه پرید تو گلوشو با سلفه گفت:شوخی میکنی نه؟مرینت خیلی شره غیره ممکنه

الیا:میدونم واسه ی همین میگم

نینو:در جریانن؟

الیا:نوچ هیچ کدام در جریان نیستن

نینو:خیله خب بیخیال نقشتو بگو

الیا:خب پچ پچ پچ پچ پچ پچ پچ پچ پچ پچ{عجب پچ پچ یعنی اینکه فعلا نمیخوام لو بدم}فهمیدی؟

نینو:اره وای خدایا بعد از اجرای نقشه قیافه ی ادرین دیدنیه فقط الیا....

الیا:فقط الیا چی؟

نینو:اگه ادرین گند بزنه چی؟

الیا:هه عمرا بزارم گند بزنه

نینو:قبوله بزن قدش

الیا: بزن قدش

با ذوق از خونش زدم بیرون اخ جون فردا نقشم باید عملی شه نیحی نیحی نیحی ادرین خان ببینم بازم میتونی انکار کنی؟تو فقط انکار کن تا خودم حکم قتلتو امشا کنم

از زبون ادرین فلک زده

ای الیا بدجور مشکوک میزد منکه میدون یک نقشه ای داره ولی چی خدا میدونه اصلا نمیدونم برای ی خواب دیده و چی خواب دیده فقط امیدوارم اون کسی که براش خواب دیده من نباشم چون الیا همه ی نقشه هاش خوب و به جا عملی میشن خدا بخیر کنه امیدوارم حداقل به اون خانم دوپنچنگ مربوط نباشه که من مثله زنا جیغ میکشم اخ خدا رفتم خونه طبقه معمول از اتاقه کارل و زنش صدایه اه و ناله میومد شدی تاسف براشون تکون دادم تو خانواده ی ا این چیزا بود اما من خوشم نمیومد دوست داشتم وقتی عاشق کسی شدم این اتفاق بوفته اما اصلا با کاگامی اه اصلا دلم نمیخواد با اون این کار و کنم رفتم تو اتاقم ولو شدم رویه تختم که کم کم چشام گرم شد و خوابم برد....

*صبح*

************

پایان

به خدا زیاد نوشتم دستم درد گرفت.بعدی رو فردا شب میدم.

خدانگهدار❤