p2زندگی سخت من

raha🎸 raha🎸 raha🎸 · 1400/01/01 14:19 · خواندن 2 دقیقه

سلام ببخشید به قولم عمل نکردم و پارت دو رو دیشب ندادم ولی پستر آوردم خب اگه دختری عروسکم اگه پسری اوشکولات نرمم.چون شکلات صفت دوست دارم میگم نرم 😳😋

خب اینم آماده شده می‌خوام زیاد بدم پس اینجا میدم داستان ر وتو ادامه مطلبم میدم ولی به شرطی که یا لایک کنی یا کامنت بدین نصف داستان رو اینجا میدم نصفشو تو ادامه مطلب 

از زبان مالینا دوباره:

از کت خداحافظی کردم رفتم پشت دیوار تبدیل شدم بعد رفتم خونه مری اینا 

از زبون مری : 

​​​​​​با دخترا بودیم که مالینا مارو پیوند رفت گفت بره وسایلشو بزاره بیاد ما هم قبول کردیم بعد رفتیم خونه که دیدم ماری و آماندا دارن صحبت میکنن منم اومدم برم تو اتاقم که متری گفت : مایکی خوابه فعلا نرید یا اگه می‌رسد بی سرو صدا برید من گفت نباشه بابا ایشششش. رفتیم تو من به دنسی گفتم مایکل رو بیدار کنه میخواستم واکنش اون دوتا ر میبینم ، میخواستم ببینم چی کار میکنن که دنسی گفت :

از زبان دنسی : 

مری گفت اون داداش بی کله اش رو بیدار کنم منم گفتم اول یه پارچه آب بده بعد ​​​​​​گفت باشه رفت بیاره منم با متکا اوفتتادم به جون مایکل که دیگه بد بخت به غلط کردن اوفتاد . بیچاره رفت دوش گرفت ولی مری هنوز نیومده بود منو دخترا هم گفتیم بریم قایم شیم 

از زبان مانلی : 

دنسی گفت بریم قایم شیم که همه موافقت کردیم رفتیم قایم شدیم بعد یه ۲ دقیقه ای مری اومد ولی هر چی صدا مون کرد جواب ندادیم آخر بعد ۱۰ دقیقه خودشو محکم پرت کرد رو تخت بعد دنسی که اون زیر بود یه آخ گفت دیگه فکر کنم لو رفتیم 

از زبون مری : 

بالا خره لو رفتین بیاین بیرون بعد بچه ها اومدن بیرون بعد یهو مایکی جیغش رفت هوا همه خندمون، گرفت بعد حوله دادم بهش 

از زبون مایکل :

یهو صدای خنده بچه ها رفت هوا بعد مری بهم خوبه داد منم لباسم رو پوشیدم ( تو حموم یه قسمته واسه لباس پوشیدن که هیچ وقت خیس نمیشه) بعد اومدم رفتم جلو آینه ( الان از حموم اومده بیرون ) موهام رو سشوار کردم 

خب تمامید بایی