💔سفر به دیار عشق💔پارت۲۰
بزن ادامه💛
خبر داشت نمیدونم چرا اینکارو باهام کرد… همبازی بچگیهام، همکلاسی دوران کودکیم، بهترین دوست صمیمیم جلوی سروش زد تو گوشمو گفت: برات متاسفم… خیلی سخته جلوی همه بشکنی ولی باز بخوای بیشتر از اونی که شکستی شکسته نشی…. شاید هر کس دیگه ای جای من بود میرفت… ولی من نمیخواستم اون حرفایی که در مورد من میزنند به حقیقت تبدیل بشه… کجا میرفتم؟… اگه پام رو از این خونه بیرونمیذاشتم میشدم همونی که دیگران در موردم میگفتن… گرگهای زیادی تو این خیابونا در کمین نشستن که از یه دختر تنها سوءاستفاده کنند و چقدر احمقند دخترایی که با کوچیکرین مخالفت خونواده هاشون خارج از خونه رو راه آزادی برای آیندشون میبینند… من تصمیم گرفتم بمونم و بجنگم… هر چند اون ترنم مرد… اون ترنم شکست… اون ترنم خاکستر شد… ولی امروز پیش خودمو خدای خودم شرمنده نیستم…. مهم نیست بقیه چی میگن… مهم اینه که من اونی نیستم که بقیه میگن… بعضی موقع بدجور به گذشته ها فکر میکنم من با کسی دشمنی نداشتم که بخواد با من اینکارو کنه… هنوز هم نفهمیدم کار کی بود… ماندانا و بنفشه بهترین دوستای من بودن… ولی من با بنفشه صمیمی تر بودم… اون روزا بنفشه تو شرکت باباش کار میکردو سرش شلوغتر شده بود… من هم مجبور بودم بیشتر وقتم رو با ماندانا بگذرونم خیلی براش دردودل میکردم… ماندانا تو لحظه لحظه ی سختیهام کنارم بود… اگه ترانه زنده میموند شاید خیلی چیزا درست میشد اما ترانه با اون حماقتش داغون ترم کرد… چه روزهای سختی بود وقتی سیاوش با نفرت نگام کردو گفت تو باعث مرگ عشقم شدی… وقتی برادرش سروش که همه زندگیم بود گفت دیگه نمیخوام ببینمت… وقتی همه ی فامیل با نفرت نگام میکردن… دنیای من چقدر زود نابود شد… با صدای زنگ گوشیم از فکر بیرون میام نگاهی به گوشیم میندازم و با دیدن شماره آقای رمضانی تعجب میکنم…. همونجور که به طرف مبل میرم جواب میدم-بله؟آقای رمضانی: سلام دخترم-سلام آقای رمضانی… امری داشتین؟آقای رمضانی: دخترم راستش یه کاری باهات دارم اما اگر این بار قبول نکنی بهت حق میدمیه استرسی به جونم میفته ولی سعی میکنم آروم باشمبا خونسردی تصنعی میگم: شما امر کنینآقای رمضانی: راستش چند دقیقه پیش از شهرکت مهرآسا، همونجایی که تو رو فرستاده بودم باهام تماس گرفتنیکم مکث میکنه که میگم: خب؟آقای رمضانی: گفتن فعلا یه ماه آزمایشی بدون حقوق مترجمتون رو بفرستین… اگه راضی بودیم استخدامش میکنیم وگرنه هم یه نفر دیگه رو انتخاب میکنیم پوزخندی رو لبم میشینه میدونم سروش