پارت۱۰رمان ادامه نسل قهرمانان پاریس
خب اینم ۱۰
بزن ادامه
وای شما بالاخره به هم رسیدین؟الیا گفت:بله تازه کجاشو دیدین؟همین که می خواست گوشیشو دربیاره که فیلم بوسیدنشون رو نشون بده مرینت پرشی زد و گوشی رو از دستش گرفت و گفت حالا ولش کن خب چه خبر؟
میلن:مرینت خانم خبرا دست شماس
مرینت:چه خبری؟
بچه ها میشه برید و عصر بیاین الان کمی کار داریم
الیا اومد در گوشم گفت ای ناقلا می خوای با ادرین چیکار کنی؟
مرینت دادی کشید و گفت الیاااااااا برو ببینم
بچه ها خندیدن ورفتن مرینت رفت کنار ادرین نشست و گفت خب بقیه حرفتو بزن
ادرین خب راستش پدرم بدون اینکه به من بگه یه کاری کرده
مرینت:خب چه کاری؟
ادرین:رفته کلویی رو برای من خواستگاری کرده
مرینت:چییییییی؟
مرینت که تو عمل انجام شده قرار گرفته بود از طرف مامانش سرشو انداخت پایین و گفت خب پس خوشحالم که این فقط تو نیستی که می خوای خبر بد بشنوی
ادرین:چه خبری؟
مرینت مادر منم یه کاری کرده اونم بدون اینکه به من بگه
مامانم یه قرار خواستگاری برای فردا شب گذاشته که من اصلا ازش خبر ندارم ادرین گفت:چی با کی قرارگداشته؟
مرینت:قول می دی کاری به کارش نداشته باشی؟
ادرین:باشه قول می دم
مرینت:لوکا(وای شماها کم بودین الان ادرینم می خواد منو بکشه)
ادرین:اون اون پسره یه بعدش اخمی کرد و گفت بلند شد بریم مرینت
مرینت:کجا بریم؟
ادرین:بلند شو بریم می فهمی
ادرین دست مرینت رو گرفت و کشون کشون بردش طبقه پایین مامان و بابای مرینت هم که دست اونا رو تو دست هم دیدن تعجب کردن
مادر مرینت با چشم اشاره به دستاشون کرد که مرینت بفهمه دستش تو دست کیه
مرینت نفس عمیقی کشید و سرشو تکون داد
ادرین:خانم و اقای دوپنچنگ من مرینت رو از شما خواستگاری می کنم مادرمرینت که رفت تو شک بزرگی مرینتم از این کار ادرین خیلی تعجب کرد و گفت:هی ادرین تو داری چی میگی؟
ادرین دست مرینت که حلقه توش بود رو اورد بالا وگفت من حتی از خودش هم خواستگاری کردم و خودش جواب بله بهم داده پدرمرینت گفت:اقای ادرین ایا پدرتون از این رابطه خبر دارن؟اگر خبر دارن چرا خودشون جلو نیومدن درضمن مرینت یه خواستگار دیگه هم داره ادرین گفت:ام پدرم که نمی دونه اما اینکه مرینت عزیز خواستگار داره رو می دونم پدر مرینت:.....
و اینم پایان پارت ۱۰
خب راستش دلم نیومد اون داستانو نزارم تا چند دقیقه دیگه یه پوستر براش درست میکنم بعدم براتون دو پارتشو می زارم و اینم میشه برا امروز
پس تا چند دقیقه دیگه بابای