🌹❤اخریشم اینه بروبچ نظر یادتون نره

درجواب بهش گفتم اره همینطور که توهم رابطه ات با کاگامی خوب شده ادرین گفت تو..تو از کجا می دونی گفتم همون رور که برگشتم تو فرودگاه دیدمتون ادرین گفت مرینت اونا همش الکی بود گفتم چیش؟گفت دوست داشتن من و گاکامی...مرینت من بیشتر از اون روزا دوست نداشته باشم کمتر هم ندارم گفتم خب چه دلیلی داره که تو و کاگامی نقش بازی کنید گفت راستش لوکا وقتی تو رفتی رفت سراغ یه دختر دیگه منم موندم تنها گفتم مگه تا قبلش باهم بودین ادرین گفت مرینت خیلی چیزا هست که تو نمی دونی گفتم خب چیا بهم بگو تا بدونم ادرین شروع کرد به گفتن...بعد از اینکه تو رفتی من و لوکا باهم یه شرکت زدیم و بعد به یاد تو اسمشو گداشتیم مرینت حدود یه ماه باهم اونجا رو اداره کردیم بعد لوکا تصمیم گرفت بره سوئیس گفتم ام خب راستش منم رفته بودم سوئیس و اونجا اقامت داشتملوکا خودشو با اسم سورن به من معرفی کرد البته قیافشم عوص کرده بود که نشناسمش اونجا لوکا با هویت سورن شد تموم زندگیم حتی می خواستیم باهم ازدواج کنیم ولب سورن که همون لوکا باشه گفت بریم پاریس و پیش خانوادت ازدواج کنیم قرار شد هر کدوم با یه پرواز بیایم....اینم از این ای میراکلور بازی گوش نظر نشه فراموش😂فعلا بای