cat noir and me : p2
سلام سلام به همه
با پارت دوم کت نوآر و من اومدم.
از امیلی جان به خاطر فعالیت نکردن معذرت میخوام.
راستش نمی خواستم پارت دو رو بدم.
چون حتی یه لایک کوچولو هم نکردید.
شاید فکر کنین داستان من بده ولی اون آغاز کار بود و من حتی به جاهای اصلی نزدیک هم نشدم.
خواهشا یه لایک بکنین.
ممنون.
ای وای داشت یادم میرفت برید پارت دوی داستان رو بخونید.
خداحافظ.😚
این قسمت:شاهدخت معطر.
وارد کلاس که شدیم آدرین به طرفمان آمد و گفت:سلام آلیا سلام مرینت.
آلیا:سلام آدرین چطوری.
من هم با دست پاچگی گفتم:سلام خادرین،یع...یعنی آدرین.
لبخند کوچکی زدم و با خودم گفتم:من هیچ وقت درست نمی شوم.
آلیا مرا نگاه کرد،سری تکان داد و رو به آدرین گفت:راستی میدونی لیدی باگ نگهبان جدید شده؟
آدرین:وای،چه جالب! ناگهان لایلااز در داخل شد و گفت:سلام بچه ها،آلیا می دونستی اولین نفری که لیدی باگ قضیه ی نگهبان شدنش رو به من گفت چون من و اون خیلی با هم صمیمی ایم.
آلیا:اوه واقعا خیلی عالیه لایلا! خیلی خوشحال میشم باهات مصاحبه ای دیگه بکنم.
تنها چیزی که آن موقع به زهنم رسید این بود:از لایلا متنفرم.با ارنجم به پهلوی آلیا زدم.لبخندی موزیانه زدم و گفتم:حتی قبل از کت نوآر؟
لایلا نگاهی به من انداخت:نیازی نبود برای کت نوآر بگه چون خودش اونجا بود.از عصبانیت دندان هایم را به هم فشردم.
آلیا دستش را روی شانه ام گذاشت:مرینت.کلاس داره شروع میشه.خودم را آرام کردم و سر جایم نشستم.
تقریبا یه ساعت بعد....
با آلیا از کلاس بیرون آمدیم.کلاس بعدیمان با خانم مندلیف بود.در حیاط کلوئی را دیدم که داشت دوباره پز می داد:
من خیلی دفعه ها به لیدی باگ و کت نوآر کمک کردم و اونا رو نجات دادم.
سابرینا:بله کلویی بهترینه.
رز : کاش منم می تونستم یه قهرمان باشم.😚
کلویی لبخند تمسخر آمیزی به رز زد:تو! تو می خوای قهرمان بشی؟ معلومه که لیدی باگ توی بی سر و پا و نازک نارنجی رو انتخاب نمی کنه!
رز گریه اش گرفت و دوان دوان از آنجا رفت.جولیکا برای آرام کردن دوستش دنبال او دوید.
آلیا جلو آمد و گفت:ولی کلویی،مثل اینکه لیدی باگ تو رو هم برای قهرمان بودن انتخاب نمی کنه.کلویی داد زد:اینطور نیست!شاید لیدی باگ بهم نده ولی مطمعنا روزی کوئین بی همیشگی می شم.(منظورش این بود یه روزی هاکماث پیروز میشه و معجزه گر بهش میده.)
.............................................................
هاک ماث:من اینجا قلبی شکسته رو احساس می کنم که بزودی قراره توسط تاریکی جوش بخوره.ناتالی حاضری؟
_بله قربان.دوسو پرهای منو آماده کن.
_نورو،بال های تاریکی بالا.اوه باز هم کلویی کسی رو ناراحت کرده! پر بزن آکومای من و اون رو به شرارت بکش.
مایورا :پرواز کن آموک زیبای من و به خشم اون قدرت ببخش.
..........................................................
رز در حال گریه کردن کنار کمد ها بود.آکوما داخل عطرش و آموک داخل دست بندش میره.
هاک ماث:شاهدخت معطر،من هاک ماث هستم.کلویی گفته که تو رو لیدی باگ انتخابت نمی کنه؟ اما من انتخابت می کنم و قدرت دفعه ی قبل رو بهت می دم.
مایورا:شاهدت معطر،من مایورا هستم.من قدرت تو رو دو برابر می کنم.
هاک ماث:در عوض توباید میراکس های لیدی باگ و کت نوآر رو برام بیاری.
رز:هاک ماث،مایورا،بهتون قول میدم نا امیدتون نکنم.
ناگهان دور رز را دودی سیاه می گیرد و شاهدخت معطر پدیدار می گردد .
جولیکا دنبال رز می گشت: رز،رز،دختر کجایی؟
_من اینجام بهترین دوستم.بمب عطری(قدرتی که مایورا بهش داده). و کل رختکن را مهی صورتی می پوشاند.
_در خدمتم شاهزاده ام؛
شاهزاده ی عطرآگین تفنگش را دور دستش می چرخاند:وقت بازیه.
........................................................................
آنچه در پارت بعد خواهید دید:ایندفعه خیلی قویه،کمک می خوایم. _نه بچه ها،شلتر. _لاکی چارم.هیچی به ذهنم نمی رسه. _ت ت تو کی هستی. _این اصلا عادلانه نیست....
.....................................................................
خواهشا نظر بدید دیگه.
اسم پارت بعد:بلو اسپارو(گنجشک آبی)