خب...

ممنونم از تمام کسانی که داستان دختر زجر دیده ی من رو میخوندن و دوست داشتن و نظر میدادن...

خیلی دوستون دارم و ممنونم که انقدر لایک و نظرات این داستان بالا بود...

شما وقتی نظر زیاد میدید نویسنده شور و اشتیاقش بیشتر میشه...

لطفا برای داستان های دیگه هم همین جوری باشید...

خیلی به این داستان عادت کرده بودم ولی خب دیگه بالاخره هر اغازی پایانی داره...

من به جای اینو داستان ظهری که تموم شد داستانی نمیدم تا من یک دخترم هم تموم بشه...

اسم واقعیه رمان دختر زجر دیده ی من ازدواج با مزد مغرور و یکی دیگه از اسماش ایدا و مرد مغروره...

اسم نویسنده ی واقعیش هم خانم شایسته نظری هست...

امیدوارم لذت برده باشید...

فقط یک نکته ای....

خداییش اگه کسی دختر زجر دیده ی من یا بهتره بگم ایدا و مرد مغرور و دوباره بنویسه حلالش نمیکنم نفرینشم میکنم...

گفته باشم...

خب تکلیف عشق بر مروره زمان رو هم در پستی بعدی اعلام میکنم...