☯️🃏خون عشق🃏☯️

☯️Devil☯️ · 13:19 1400/06/01

سلومممممممم دوستانننننننننننننننن

اومدمممممممممممم

جیغغغغغغغغغغغغغغغ دستتتتتتتتتتتتتتت هورااااااااااااااااااااا

پر انرژیییییی آمدممممممم

برو بزن رو ادامه مطلب

🦇🩸🧛‍♀️خون و عشق🧛‍♂️🩸🦇

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام میخواین باهم آشنا بشیم من مرینتم یه دختر غیرعادی بایه زندگی غیر عادی من میخوام بهتون بگم که من کی بودم و الان کی هستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از زبان راوی :

سالها پیش در سرزمین داراکولا ها پسری زندگی می‌کرد که خیلی کنجکاو بود و عین هم سن سالان خودش نبود روزی تصميم گرفت که به دنیای ما انسان ها بیاید در آنجا بازی که موهایی سرمه ای به رنگ شب و چشامانی به رنگ سبز زمردی داشت آشنا شد و شیفته او شد به مرور زمان با دختره ارتباط برقرار میکند و با نامزد میکند دختره هم شیفته ی پسر خون آشام ما شده است ولی پسر عموی دخترک به نام ادوارد که عاشق این دختر می باشد زمانی که دخترک حامله است او را گروگان گرفته و او را تهدید کرد که بچه اش را میکشد

دخترک بیچاره از معشوقه اش طلاق گرفته و با پسر عمویش ادوارد ازدواج کرد

 

زمانی که بچه دخترک بدنیا امد ادوارد بچه را به گابريل داد

دخترک بیچاره ناراحت از دوری بچه اش گریه میکرد

ادوارد بعد یک سال او را از خودش حامله کرد

و بعد نه ماه دختری کوچک با موهایی به رنگ شب و چشمانی مانند دریا بدنیا آمد نام او را {مرینت} گذاشتند

اردوارد که میگفت او را فقط برای بچه میخواست

امیلی را آزاد کرد

 

امیلی به پیش آدرین و گابريل رفت اما بعد مدتی بر عصر خون کم از دنیا رفت

 

 

 

اردوارد زن دومی گرفت که او هم از قبل دختری داشت به نام ماریان

 

ماریان خیلی مرینت را اذیت میکرد با اینکه مرینت سه سال از او کوچک تر بود!

 

بعد مرگ اردوارد

مرینت از خانه فرار کرد و.......

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بقیش از زبان مرینت :

 

 

من فقط ده سالم بود که از خونه زدم بیرون و به خونه کاگامی رفتم

کاگامی و لایلا و کلویی بهترین دوستام بودن

منم بدون اون ها تنهای تنها میبودم

مامان کاگامی گذاشت تا سیزده سالگیم پیششون بمونم وقتی تولد سیزده سالگیم رو گرفتم در همون روز ماموران امنیتی اومدن و منو بردن اونجا ازم خون گرفتن گلی خون من با بقیه فرق داشت همه تعجب کرده بودن من ژنتیکم و گروه خونیم مشخص نبود حتی بهترین دکتر آمریکا هم تشخيصش نداد این مسئله منو خیلی میترسوند وقتی تو یتیم خونه بودم در تولدت چهارده سالیگیم یه آقایی با پسرش که خیلی بد اخلاق بود اومده بودن آقاعه به اتاق مدیریت رفت پسرشم اومد تو حیاط تا منو دید، فکر کنم بچه سکته ناقص زد یهو دیدم اومد نزدیکم دستمو گرفت، منم مثل موش همینجور نیگا میکردم😐

پسره کلا رد داده بود منم بالاخره یه تکونی به بدن مبارک دادم و رفتم عقب ایشون هم که انگار تازه از شوک بیرون اومده بود لب مبارکش را تکان داد و این چنین بلغور کرد:

 

آدرین. تو کی هستی؟

مرینت. من کی هستم تو کی هست آقاعه هوم آه، کله موزی!

آدرین. من کله موزی ام؟ هه! من آدرینم پرنسس

مرینت. منکه پرنسس نیستم، اگر بودم حداقل تو خونه خودم بودم

آدرین. اسم بابات چیه؟

مرینت. هوم،من مرینتم، اسم بابام ادوارده، ادوارد بورژا

آدرین. ب....بو.....بور...بورژ....بورژا؟

مرینت. بله

یهو این پسر یه زیر پایی بهم زد که بخش زمین شدم، و نمیدونم چیشد هر هر خندید اهههههه

نیگا نیگا چجوری تو روم بهم میخنده

اگه پدر نداشت تا الان جرش داده بودم

ناگهان پدر بزرگ و مو خاکستری و چشم آبی اون امد تا منو دید خشکش زد

مرینت. ببخشید امروز روز جهانی شک زده شدنه؟

گابریل. ت...تو کی هستی؟

آدرین. پرنسس مرینت بورژا

گابريل. مرینت؟بورژا؟ پدرت کیه؟

مرینت. چرا همه گیر دادن به پدر من؟....... هوف، پدر من اردوارد بورژا بوده مادرم هم دختر عموش امیلی بورژا بوده که کلا وقتی من بدنیا اومدم ترکمون کرد🥺🥺

آدرین. چ...چی مامانت امیلی بورژاعه؟

مرینت. یس

گابريل. من گابريل آگراست همسر اول امیلی بورژا بودم و........

(اونایی که من توضیح دادم رو گفت)

 

 

آدرین. چرا به من نگفتیننننننن

گابريل. آدرین! با خواهرت درست صحبت کن!

مرینت. چیییییی؟

آدرین. خواهرمم باشه، ناتنی هست😐

 

 

 

 

 

 

بقیش برای بعد 🦇

نویسنده :🦇Elnaz🦇

 

خوجمل بود؟🖤🥺

بگو! 🥺☯️

لطفا 🥺

 

خوشحالم کن نظر بده گلم 

 

ممنون بای☯️💜