🖤تلخ و شیرین🖤 پارت ۵

دیانا · 09:48 1400/06/11

💗💕

فیلم که تموم شد....همه مون نفس از سر ترس کشیدیم...ساعت ۸ شب بود.... به بچه ها گفتم... 

 

ـــــ شب اینجا میخوابین....

 

همه شونه ای بالا انداختن که گفتم....

 

ــــ پس ۱۰ اتاق مهمان اون بالا هست....خودتون انتخاب کنید...فردا هم خودمون باهم میریم دانشگاه.... شب بخیر...

 

بچه ها:ممنون....باشه... شب تو هم بخیر....

 

رفتم اتاق خودم لباسم و با یک لباس خواب عروسکی بنفش عوض کردم و غرق خواب شدم....

 

********

 

چشام و باز کردم....ساعت ۸ نیم  بود....ما باید ساعت ۹ دانشگاه باشیم...در اتاق و باز کردم....دیدم همه خوابن....رفتم صبحانه رو اماده کنم....وقتی آماده کردم....رفتم بیدارشون کردم....در اتاق کاگامی و باز کردم....دیدم بغل لوکا خوابیده....انقدر رمانتیک بود...دلم نیومد بیدارشون کنم....رو کردم به بچه ها وگفتم....

 

ــــ وای بچه ها اینجا رو نگا کنید...چقدر رمانتیکه...

 

بچه ها:چقدر بهم میان 

 

ــــ موافقین، نقشه اجرا کنیم و یک چشمکی زدم😉

 

همشون که منظورم و فهمیدم...سرشون رو به نشونه ی تایید واسم تکون دادن....من یک پارچ اب یخ برداشتم ....رفتم تو اتاقشون....در و باز گذاشتیم که راه فرار داشته باشیم....پاذچ روشون خالی کردم.... و الفرار....یهو دیدم مثل سیخ سرجاشون وایستادن...ما بجه ها زدیم زیر خنده پخش زمین شدیم....لوکا و کاگامی که تازه فهمیدن موضوع از چه قراره باهم گفتن...

 

ـــــ میکشمت

 

ما در رفتیم مپش بدو گربه بدو....بعد از چند دقیقه صبحانه خوردیم ... و رفتم اماده شم واسه دانشگاه....یک شنل مشکی و شلوار جین مشکی و کفش اسپرت مشکی پوشیدم .... بقیه هم اماده بودن....ره افتادیم سمت لامبورگینی مشکی خودم....سوئیچ ماشین بنز و بوگاتی و پورشه رو به بچه ها گرفتم پورشه رو به نینو و آلیا دادم باهم برن.....بنز و به کاگامی و لوکا دادم....بنز رو هم به کلویی و کیم دادم....لامبورگینی هم مال من و ادرین....

 

بچه ها:اینا رو واسه چی به ما میدی؟

 

ــــ چون شما زوج ها با هم میرین.... منو آدرین هم باهم...

 

آلیا و کلویی و کاگامی چشمکی بهم زدن...منم لبخند مهربونی زدم....

 

من و ادرین سوار شدیم سقف و باز کردم...