❤️🗡️عشق مشروطه 🗡️❤️

☯️Devil☯️ · 11:44 1400/06/11

سلام بر تمام نویسندگان عزیز وب

سلام بر تمام خواننده گان زیبا خوش روی

همین اول بگم

 

 

برین ادامه مطلب 💜💜💜

اگه خوشتون اومد نظر بدین و لایک فراموش نشه💓💓

 

آدرین بعد از اینکه به خودش میاد دست مرینت رو میگیره و محل را ترک می کنند و به سمت داخل ساختمان می روند، آنجا مرینت با مارک و دوست دخترش روبرو می شود و بعد از رفتن آنها آدرین میپرسد که اون کی بود که میگه دوست پسر قدیمیم و آدرین ازش دلیل کارش را میپرسد که مرینت عذرخواهی می کند و میگوید ببخشید عصبی بودم اصلا حواسم نبود چیکار میکنم که آدرین عصبی می شود و میگوید جلوی همه خبرنگارا و مهمونا آبرومو بردی خودتم باید گندی که زدیو جمع کنی. ماریان به دیگر همکارانش میگه که این اوضاع رو جمع کنین یجوری. آدرین به مرینت تو ماشین میگه که باید دوماه نقش نامزد منو بازی کنی تا ماریان از نامزدش جدا بشه مرینت میگه من قبلا گفتم من اینکارو نمیکنم و آدرین در جوابش میگه ما اینکارو انجام میدیم بدون که بخوام یک پرونده دو میلیاردی واست درست میکنم تا تو زندان بیافتی، مرینت میگه تو قدر بدذاتی، که آدرین میگه بعد از کار امروزت من نمیدونم باید به خبرنگارا چی بگم پس اینکارو میکنیم ساعت ۸ میای دفتر من برای تنظیم قرارداد. مرینت با عصبانیت میگه ازت متنفرم، آدرین هم در مقابل میگه احساساتمون نسبت به هم متقابله. از طرف دیگه میتیو وارادام دوست قدیمی و رقیب آدرین خبرشو تو فضای مجازی میبیند و به آدم‌هاش میسپارد تا درباره مرینت تحقیق کنن، همچنین مادر آدرین نیز متوجه می شود و به صیفی میگه که درباره دختره تحقیق کنه.

 

مرینت به مریسلا دوستش میگه که ماجرارو از عمه اش مخفی کند و نزارد بفهمد ولی وقتی دوستای مرینت تو گل فروشی در حال صحبت بودن عمه اش می شنود و ازشون توضیح میخواد که ناچارن خبرشو تو فضای مجازی بهش نشون میدهند. همه آنها تعجب می کنند چون مرینت از آدرین متنفر بود و میگن که حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است. ساعت ۸ مرینت به دفتر آدرین می رود و قراردادو تنظیم میکنند، آدرین بهش میگه نباید از این موضوع خانواده ات چیزی بفهمند اول مخالفت میکند و میگوید نمیتونم چیزیو ازشون مخفی کنم اما بعد قبول می کند. مرینت فردای آن روز تو گل فروشی به دوستاش میگوید که با آدرین نامزد کرده و همه تعجب می کنند و با توضیحاتی که داد فقط مریسلا که خیلی احساساتی است باور میکند، کاگامی و کلویی اصلا باور نمی کنند، همانجا آدرین میاد دنبالش و به خانه شان می روند تا آدرین خانه را به مرینت نشان دهد و با آنجا آشنا شود که بعدش پیش مادر آدرین می روند اما با مخالفت ها و تیکه هایی که به مرینت می انداخت، مرینت جوابش را می دهد و ماجرارو بهش میگوید. بعد از کل کل مرینت با مادر آدرین از خانه بیرون میزنند و به سمت شرکت می روند، آنجا مرینت رو معرفی می کند و میگوید که قرار است کار کند تو همان دفتر. آدرین به مرینت پول می دهد تا انگشتر نامزدی بگیرد مرینت نیز می رود یک انگشتر کوچیک که زیاد مشخص نباشد میگیرد موقع برگشت به دفتر ماشینش خراب می شود و میتیو وارادام او را میبیند و ماشینش را درست میکند، مزف هم برای تشکر به عمه اش میگوید تا سبد گلی درست کند و برای تشکر برایش بفرستد.

 

آدرین و میتیو وارادام سر گرفتن یک پروژه باهم رقابت دارند و آقای فکرت که صاحب آن کار است تو دفتر با آدرین در حال حرف زدن بودن که متوجه می شود فکرت قرار است فردا به مسافرت برود برای اینکه جلوگیری کند از رفتن آن بهش میگه فردا نامزدیمونه خوشحال میشیم بیاین با این ترفند سفرش را عقب میاندازد تا فردا تو نامزدی نقشه را بهشون نشون دهد و پروژه را بگیرد که مرینت با شنیدن این موضوع نامزدی تعجب می کند. بعد از رفتن آن مخالفت میکند اما آدرین میگه برای کار مجبور شدم، مرینت به ناچار قبول میکند و انگشتر نامزدی که گرفته نشونش میدهد که آدرین میگه این چیه گرفتی و با مرینت به یک گالری جواهری میروند و یک انگشتر بزرگ برایش میگیرد، مرینت میگه قشنگه یادت باشه تو قرارداد اینم اضافه کنی که بهت برگردونم. از آنجا به یک رستوران میروند تا غذا بخورند، وقتی بلند شدن که بروند دیدن ماریان با چارلی نامزدش به آنجا اومدن.

 

وقتی باهم روبرو می شوند آدرین و مرینت خداحافظی میکنند که بروند اما ماریان و چارلی اصرار می کنند تا کمی پیش آنها بنشینند و با هم صحبت کنند، مرینت و آدرین جوری عاشقانه باهم رفتار میکنند که ماریان تعجب میکند و هم حسادت . مرینت خاطرات عاشقانه و ساختگی برای آنها تعریف می کند که باعث می شود ماریان بیشتر حرص بخورد. ماریان با آدرین درباره پروژه حرف می زند و آدرین میگه که میتیو وارادام زمین هتل را خریده و نقشه آنها به هم خورده است، ماریان میگه الان میخوای چیکار کنی؟ که مرینت همانجا ایده ای جدید میدهد و میگوید حتما زمین کشاورزی میخواد هتل کنه که إدرین  تشویقش میکند و قبل از رفتنشان مرینت به آنها خبر نامزدیشان را می دهد و دعوتشان می کند. عمه مرینت بهش زنگ می زند و میگوید که شام درست میکنم بیاید اینجا که با آدرین هم بیشتر آشنا بشم مرینت هم این خبرو به آدرین میدهد ولی آدرین میگه که سرمون شلوغه نمیشه اما بعد قبول میکند و میگه برای خوردن چای یه سر میزنیم. مرینت و آدرین به دفتر می روند و ایده مرینت رو به همه میگوید و همگی شروع به کار میکنند تا طرحشان را برای فردا آماده کنند. بعد از گذشت چند ساعت عمه به مرینت زنگ می زند و میگوید میزو دارم میچینم کجایین که مرینت میگه نمیتونیم بیایم کارمون زیاده اما عمه اش گوشش بدهکار نیست.

 

مرینت پیش  آدرین می رود و بهش میگوید که باید بریم اما آدرین میگوید نمیتونیم بریم که مرینت با جدیت بهش میگوید که باید یکسر بریم عمه منتظر ماست با طرز برخورد مرینت با آدرین و گوش دادن آدرین به حرفش همه یکبار دیگر تعجب میکنند. وقتی بیرون میان از دفتر آدرین باهاش تند حرف میزند که به جای اینکه جلوی همه خط و نشون بکشی میتونستی منو بکشی بیرون باهم صحبت کنیم که مرینت ناراحت می شود و میگوید ببخشید که اینجوری نیستم تا همین حد از دستم برمیاد. وقتی میرسن سر میز آدرین خاطرات ساختگی عاشقانه برای عمه مرینت میگوید که باعث می شود مرینت استرس بگیرد و به خواب برود، آدرین تعجب میکند اما عمه اش میگوید چیزی نیست از بچگی هروقت استرس زیاد بهش وارد میشه به خواب میرود خوب میشه الان و میرود تا برایش آبلیمویی چیزی بیاورد. دوستای مرینت هم از دور آنها را زیرنظر دارند تا ببینند کاسه ای زیر نیم کاسه هست یا نه. و وقتی ماریان داشت ازشون عکس میگرفت به اشتباه فلش گوشیش میزند و آدرین متوجه می شود وقتی آنها سرمیز میایند همان لحظه مرینت بیدار می شود. آدرین مراسم نامزدی فرداشب را میگوید و عمه اش بیشتر تعجب میکند و از مرینت میخواد تا با دوستاش به آشپرخانه بروند و کیکو تزئین کنند و بیاورند. تو همین فاصله عمه مرینت میگوید من نمیدونم چرا انقدر عجله داشتین برای نامزدی ولی مرینت سختی های زیادی کشیدی تا الان اگه یک روزی بفهمم قلبش شکسته من از چشم شما میبینم. مرینت سر میز میاد و بعد از مدتی آدرین را میبرد تا اتاق و تراس خانه اش را بهش نشان دهد.

 

فردای آن روز آدرین به گل فروشی به دنبال مرینت میرود که به سرفه میافتد و به مرینت میگه حتما به یکی از گل های اینجا آلرژی داری، موقع رفتن به بیرون میتیو به اونجا میاد تا از مرینت برای فرستادن گلها تشکر کند که آدرین از دیدن آن تعجب میکند و میتیو از آدرین میپرسد که شما از کجا همو میشناسید آدرین میگه ما نامزدیم و به مرینت میگه ما دوستای قدیمی هستیم به همین خاطر مرینت او را برای جشن شب دعوت میکند. بعد از رفتن آن ماجرای آشناییشونو به آدرین میگه و آدرین نیز میگه که آن میتیو بود. باهم به خانه آدرین می روند و یکسری از کارهارو انجام میدن تا طرحشان کامل شود، سپس مرینت می رود تا حاضر شود آدرین بعد از پوشیدن کت و شلوارش به اتاق مرینت می رود تا باهم به حیاط بروند که مرینت میگه یک مشکلی دارم إدرین میپرسه چیشده که مرینت میگه زیپ لباسمو نمیتونم بدم بالا به یکی بگو بیاد بکشه بالا که آدرین میگه عجیب نیست نامزدت اینجاس بعد من برم به یکی دیگه بگم؟ میخوای مامانمو صدا کنم که مرینت میگه نه. آدرین طبق قراردادشان از مرینت اجازه میخواهد تا بتواند بهش دست بزند و زیپ لباسش را بالا بکشد که مرینت اجازه میدهد. آدرین در آخر میگه چقدر لباست قشنگه بهت میاد که مرینت تشکر میکند.

 

 

 

 

 

 

 

پایان پارت دوم🤫💗

 

 

 

نویسنده:^_^🐞 Elnaz 🐈‍⬛^_^

 وبلاگ :https://amily1220. blogix.ir

مدیر اصلی :🎁💐امیلی💐🎁

در مورد :^_^🎈💐🐞☯️miraculous☯️🐈‍⬛💐🎈^_^

تاریخ :١۴٠٠/۶/١١

 

 

 

 

 

 

 

 

خب فیلم ترکی میباشد 😂😂

مناسب برای ١٠+ یا ٨+

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب نظر برای پارت بعد سه تا 💗💜🖤

بای