💞رویا💞پارت دوم💞

amily · 14:48 1400/10/14

هایی

چون دخملای خوفی بودید

نه تا کامنت و پنج تا لایک ددین زود ددم😂

الهام جون من ارام ارام بپرس😂

بعدم من شدم یعنی نشدم چیزه...ماجرا دره خاصی بدنی زیر این پست یا زیر پست بعدی که به احتمالا سوگلیه ارباب بپرس😉✌

بدوین ادامه که کار درممم😂💙

#رویا

#پارت دوم

#عشق چون اتشی سوزان گرم میکند اما گاهی میسوزاند!

سر بطری رو باز کردم و به دستش دادم

قلپ قلپ همه ی اب و رفت بالا و خورد

میخواستم ازش بپرسم شرکتی که این نینوعه کار میکنه کجاست

اگر نزدیک اون شرکتیه که من میخوام برم وایه کار باهم بریم

ولی دلم نیومد

بدبخت تازه گریه اش بند اومده بود

دلم نمیخواست اذیتش کنم

اصلا...

اول از همه با هم میریم شرکت نینوعه بعدش من میرم شرکتی که میخواستم اول برم

اینجوری اونم اذیت نمیشه

ابی به صورتش زد

بچه رو ازم گرفت و اروم اروم تکونش داد تا ساکت بشه

چادرش و دورش گرفتم که به بچش شیر بده 

بچه شیر و که خورد خوابش برد

اخه این بچه چه گناهی کرده که باباش اون نینوعه عوضیه(😂😂)

بچه به بغل به سمت شرکت رفتیم

...

سرم و بلند کردم

ماشالله 

عجب شرکتی بود

به بالاش نگاه میکردی سرگیجه میگرفتی

به ادرس دوباره نگاه کردم

به به

دقیقا ادرس شرکتی بود که منم میخواستم توش کار کنم

البته اگه استخدام بشم

با الیا وارد شدیم

از پله ها به خاطر وضع الیا و بچه ی بغلش نمیتونستیم بریم پس وارد اسانسور شدیم

الیا طبقه ی اخر و زد

یا ابوالفضل

من ترس از ارتفاع دارم

از شانسم اسانسور شیشه ای بود(زرت😂 )

پایینم نمیشد نگاه کرد

سعی کردم بالا رو نگاه کنم

که ماشالله اسمون قرمز و بود و انگار میخواست بباره 

وحشتناک تر از پایین بود

مگه من دستم به سازنده ی این اسانسور نرسه

دستم بهش برسه از بالاترین نقطه ی همین برج پرتش میکردم پایین

اخه اسانسور شیشه ای برای همچین جایی اخع مناسبه؟

حالا از این حرفا بگذریم

خوده ساختمونه هم در و دیوار و سقفش شیشه بود

اگه استخدامم کننم نمیمونم

اخه ترسناک تر از این نمیشد بسازن

ایشش...

بعد از اینکه کلی با خودم سر بنایی اشتباهه این اپارتمون غر غر کردم

در اسانسور باز شد

دیدم نه بابا

نماو سقف قسمت اسانسور شیشه ایه و البته با خود اسانسور

همه جا از سنگ و سرامیکای گرون قیمت

نه خوبههه

ان شاالله همین جا مشغول میشم

با دیدن مردی قد بلند با موهای پر پشت مشکی،چشم عسلی،چار شونه و سفید الیا زد زیر گریه

سرش پایین بود و بیصدا گریه میکرد

تازه دوزاریم افتاد که این همون نینوعس(😃 )(باور میکنین نینو ورژن پسرونه امه؟...البته تو این رمان😂😂😂)پسره متوجهموم شد به سمتمون اومد

دستش و جلوم دراز کرد:سلام نینو لحیف هستم...و شما؟

نگاهی به دستش کردم و بعد خودش

بدون اینکه دستم و جلو ببرم گفتم:خوشبختم...مارینت دوپن...اومده بودم برای مصاحبه(به گمان درس نوشتم😂 )

با اینکه ضایع شده بود ولی به روی مبارک نیاورد و خونسرد دستش و عقب برد

ایشش ایکبیری

-من باید برای استخدام و مصاحبه کجا برم؟

نگاهی بهم انداخت و گفت:اتاق رییس همین اتاق بغلیه ی میز منشیه کسی تو اتاقشون نیست به منشی بگین یک اطلاع بده بعد میتونید وارد شید

بعد بی توجه به الیا و بچش رفت

بی احساسه...بی احساسه...خر(😂😂 )

الیا با بچه دنبالش رفت منم موندن و جایز ندونستم و ترجیح دادم برم به کار خودم برسم

به سمت میز منشی رفتم

بلند شد اول با لبخند بعد نگاهی به سر تاپام انداخت و عوض لبخند اخم اومد رو صورتش

نگاهی به خودم انداختم 

مشکلم چی بود؟

شلوار پاچه گشاد سیاه ترکی که کناراش چرم بود که از قبل برام مونده بود و چون ادم چیز نگه داریم نو بود

کفش پاشنه بلند که بازم از گذشته بود

مانتوی سیاه رنگ حالت سر با هودی مشکیم

که البته قبل از اینکه وارد بشم هودیم و در اوردم و دادم به الیا بپیچه دور بچه تا سرما نخوره

بعدم روسری با طرح های قفل های طلایی روش که با حجاب بسته بودم

صورتمم همیشه مرتب بود

ارایشگاه نمیرفتم ولی بند انداختن تمیز کردن و بلد بودم

ابروهای کشیده ی باریک مشکی با چشمای ابی تیره ای که به سبز لجنی میزد پوست سفید قد 167 (ورژن دخترونه ی گلزار😂😂😂 )خب پس این چه مرگش بود

ریش و سیبیلمم تازه زده بودم

ارایشمم غلیظ نبود

فقط یک رژ لب صورتی با کرم و ریمل و یکم خط چشم

چیزه دیگه ای در واقع نداشتم که بزنم اینارم از خونه ی قبلیمون اورده بودم

دوباره نگاش کردم

ترسناکتر نگاه میکرد 

دستش و جلو اورد:سلام من لوسیفر هستم اینجا لوسی صدام میزنن خوشبختم

دستش و با تردید گرفتم 

انقدر محکم فشار میداد که خدا میدونه

با سختی گفتم:منم مارینتم...ب...خوشبختم

میخواستم بگم بدبختم

که گیر شما اوسکلا افتادم

اون از اون نینوعه

اینم از این

خدا رییسشون و بخیر کنه

اوت که حتما یک عنتریه که دیگه دومی نداره

لوسیفر:بشینید الان به جناب رییس عرض میکنم که تشریف اوردید

چشمی گفتم و منتظر شدم

وارد اتاق مدیر عامل شد

بعد از چند دقیقه بیرون اومد و گفت وارد بشم

وقتی وارد شدم...

*

**

***

****

*****

****

***

**

*

پایان

انچه در پارت هااااای اینده اگر عوض نکنم شابد خواهید خواند...

من هرزه نیستم...

برای چی میخواین اخراجم کنین...

داداش من میخوامش...

....

پارت بسیییییی طولانیییی

خب اگه مثله پارت قبل کامنت ها و لایکا بالا باشه بعدیو زود میدم

فعلا بوس بای😂