خب خب من خیلی دختره خوبیم و اگه قبول نکنین تا صبح تکرار میکنم.

برید ادامه بیوی داستانه جدید تر از قبلم پوستر برای اینم هنوز درست نکردم.

برو ادامه

 

اسم:هنوزم عاشقتم

ژانر:عاشقانه،شاید خنده دار،غمگین،عشقولانه

(نکته*داستاناش شاید خیلی کوتاه یا خیلی زیاد باشه)

خلاصه داستان:

لیدی باگ و کت نووار در سنه 15 سالگی هاکماث رو شکست میدن بعد

مرینت خوش حال میره بیرون و می بینه ادرین داره از کاگامی خواستگاری

میکنه ناراحت میشه بعد با مامان و باباش میرن نیویرک بعد اونجا مرینت

ادرین رو پاک فراموش میکنه ودیگه هیچ حسی بهش نداره(میدونم الان

عوضه چماق با چاقو منتظرمین ولی چه میشه کرد روزگاره دیگه در ضمن

میخوام شیپ مریکتی و لیدی نوواری راه بندازم وهرچی که دلنمون

می خواست تو میراکلس ببینیم اینجا بخونیم)بعد از 3 سال رفت از

پاریس مامان و باباش میمیرن بعد مرینت 1 سال بعد از مرگه مامان و

باباش برمیگرده پاریس و...............................................

بسه.

دوشخصیت اصلی داستان:

ببخشید اینم همون مرینته دیگه گیر ندین

اسم:مرینت دوپنچنگ

سن:19

علایق:همه چیز به جز ادرین(خدایا خودم به خودت سپردم)

تنفرات:ادرین و لوکا

اسم:ادرین اگراست

سن:19

علایق:همه چیز مخصوصا کسی که دلشو شکسته لیدی باگ

تنفرات:لوکا،کلویی،لایلا،به تازگی کاگامی(ایول حالا نکشین دیگه)

خب چطوره پارت یکشم میزارم ببینین چطور بید

وجی:امیلی جونم خوبی؟چیزی نمیخوای؟

اوه اوه اوه افتاب از کدوم طرف در اومده

وجی: هیچی برای اینکه دخمله خوبی باشی مهربونم

باشه بابا

خب خب من میرم به کارم برسم(یعنی پارته 1 و 4 عاشقی خون اشام

رو بدم)

خداحافظ