پارت 2 هنوزم عاشقتم
سلام این پارت کمه برای همین سشم میدم ولی 4 میره تا چند قرن دیگه برو ادامه
+معلومه میام
*خیله خب تا ساعت 5 خداحافظ
+خداحافظ
*ساعت 5*
الیا اومد خونمون
*خیله خب برو لباساتو بپوش ببینم چه شکلی میشی
+باشه
رفتم یک لباس دامنیه بلنده یشمی پوشیدم یک رژه لبه قرمز زدم و یک نقاب مشکی زدم و
اومدم بیرون.
لباس مرینت
*واو چه خوشگل شدی دختر
+ممنون
نگاهی به ساعت انداختیم یا خدا ساعته 5 و نیمه بدو پریدیم
تو ماشینه من و گاز گرفتیم تا رسیدیم به مهمونی پریدیم تو
اون جا ادرینو دیدم میخواستم برم که یکی دستش دوره کمرم
حلقه شد با وحشت و لرز برگشتم که............................
از زبون پرتقالیه خودم الیا*
می دونستم تو اون مهمونی ادرین بود ولی به رویه خودم نیوردم
که از چیزی که دیدم نزدیک بود شاخ در بیارم دست یکی دورهکمره
مری حلقه شده بود اون اون*****بود باورم نمی شد رفتم تا.......
************
پایان
گفتم که کوتاهه باور نکردین
خو عه با اینکه پارته بعد رو الان میدم یک سوال از تون می پرسم
جواب بدین:
اون فرد کی بود؟ادرین نبود دلتون خوش نکنین.
خب بریم امروز سعی میکنم خیلی داستان بنویسم.
بابای
واینکه پارته بعد یکم ترسناکه نترسین بابای