پارت 2 هنوزم عاشقتم

amily · 10:03 1399/10/25

سلام این پارت کمه برای همین سشم میدم ولی 4 میره تا  چند قرن دیگه برو ادامه

+معلومه میام

*خیله خب تا ساعت 5 خداحافظ

+خداحافظ

*ساعت 5*

الیا اومد خونمون

*خیله خب برو لباساتو بپوش ببینم چه شکلی میشی

+باشه

رفتم یک لباس دامنیه بلنده یشمی پوشیدم یک رژه لبه قرمز زدم و یک نقاب مشکی زدم و

اومدم بیرون.

لباس مرینت

*واو چه خوشگل شدی دختر

+ممنون

نگاهی به ساعت انداختیم یا خدا ساعته 5 و نیمه بدو پریدیم

تو ماشینه من و گاز گرفتیم تا رسیدیم به مهمونی پریدیم تو

اون جا ادرینو دیدم میخواستم برم که یکی دستش دوره کمرم

حلقه شد با وحشت و لرز برگشتم که............................

از زبون پرتقالیه خودم الیا*

می دونستم تو اون مهمونی ادرین بود ولی به رویه خودم نیوردم

که از چیزی که دیدم نزدیک بود شاخ در بیارم دست یکی دورهکمره

مری حلقه شده بود اون اون*****بود باورم نمی شد رفتم تا.......

************

پایان

 

گفتم که کوتاهه باور نکردین

 

خو عه با اینکه پارته بعد رو الان میدم یک سوال از تون می پرسم

جواب بدین:

اون فرد کی بود؟ادرین نبود دلتون خوش نکنین.

خب بریم امروز سعی میکنم خیلی داستان بنویسم.

بابای❤

😇😍😘🌹❤

واینکه پارته بعد یکم ترسناکه نترسین بابای❤