عشق بی پایان پارت 8

amily · 10:47 1399/10/25

برو ایدامه ببین من چه دخمله خوبیم بدو

اینم پوستر

از زبون مری جون🌸

یعنی فردا باید با هم برقصن

قیافه ی من:😳تویه ذهنم گفتم یا خدا من با این پسره کله موزی؟😱

که خانم بوستیه گفت:بفرمایید سالن رقص

هممون رفتیم سالنه رقص خدایا کمکم کن

رفتم اهنگی ملایم پلی شد اروم دستشو دوره کمرم حلقه کرد(وجی:نه په خب رقصه

دیگه توقع داشتی چی کار کنه؟)یک دو سه شروع کردیم به رقصیدن(مری:اوففف

چه خوب میرقصه)یک لحظه نگاش کردم وای خدا انگار کارخونه ی قند اب کنی تو دلم

راه انداختن داشتم سکته میزدم ولی حسه خوبی داشتم کم کم اهنگ بعدی پلی شد

اهنگه سینیوریتا خیلی عاشقه این اهنگ بودم همیشه باهاش میرقصیدم ولی الان با

...............ای بابا دختر این چه فکرایی که میکنی؟خاک بر سرم بیا بیرون از این فکرای

احمقانه اومدم بیرون حس اینکه نگاش روم سنگینی میکرد سرمو اوردم بالا چند لحظه خیره

بودیم باورم نمی شد داشتیم بهم نگاه میکردیم که یکی اومد زد و منو هل داد اما من 1

میلی مترم جام عوض نشد اخه زوره اون کجا و زوره من کجا..........................

***********

پایان

 

 

 

 

چطور بود؟

جرم ندین.

منو نکشین.

حقتون از بس کم نظر میدین و پسند میکنین.

خب منو نمی تونین هم بکشین چون من بادیگارد دارم.

وجی:منو میگه😎

خب دیگه وراجی بسه همگی فعلا خداحافظ