پارت 4 هنوزم عاشقتم

amily · 13:12 1399/10/30

سلوم بپر ادامه

که چهره ی لوکا پدیدار شد همه ی دخترا جیغ کشیدن و مرینت از خواب پریدالیا صداش کرد:مرینت!!مرینت!!(! علامته داد زدنه)بیا

ساعته 5 باید لباس بپوشیم بریم پارتی گفتم:خو بابا چه خبرته الان میام.رفتم یک سته بنفش پوشیدم و ارایشه ملایمی کردم خوشگل

شده بودم چشام بینه رنگه خاکستری و ابی بود . رفتم طبقه ی پایین الیا یک سته نارنجی پوشیده بود با ارایشه ملایم چقدر خوشگل

شده بود با تنه بهش گفتم:اوه اوه اوه میخوای بری بیشتر دله نینو رو ببری؟ یک نگاهی به من کرد و گفت:واو مرینت تو بری اون جا همه

غش و ضعف میرن برات بعدشم من خیلی وقت پیش دلشو بردم.بعد هردومون زدیم زیره خنده و پریدیم تو ماشین و راهیه پارتی

شدیم وقتی رسیدیم من عینه یک بچه ی خوب نشستم یک گوشه که یک پسره ای میخواست بهم تجاوز کنه که ادرین نمی دونم از کجا

اومد و گفت:هی مرتیکه با زنه من چی کار داری؟اینو که گفت چشام هشت تا شد بعد مرده گفت:ببخشید اشتباه شد بعدم رفت ادرین

اومد شمتم بهش گفتم:ام ممنونم و اومدم برم که گفت:میای برقصیم نمی دونم چرا قبول کردم.

*در حال رقص*(ادرین+ مرینت -)

+ خب اونجا چطور بود؟

- عالی بهتر از اینجا

+راستش شنیدم طراحه مده خوبی شدی میشه من مدلت شم؟

تو چشاش نگاه کردم و گفتم:باشه مشکلی نیست.

بعد از اتمام رقص من...................................

از زبون ادرین❤

(خو حوصله ندارم 3 ساعت توضیح بدم میریم از جایه رقص)

*در حال رقص*(ادرین+ مرینت -)

برای اینکه یخه بینمون باز سه گفتم:

+خب اونجا چطور بود؟

حتی بدونه اینکه نگام کنه گفت:

- عالی بهتر از اینجا

+ شنیدم طراحه مده خوبی هستی میشه من مدلت شم؟

تو چشام نگاه کرد دلم هری ریخت و گفت:

- باشه مشکلی نیست

بعد از رقص رفتم پیشه کاگامی برگشتم دیدم مرینت داره نگام میکنه و اشکی از گوشه ی چشمش سر خورد و ریخت بیرون بارون میومد رفتم دنبالش که........................

***************************

پایان

کاری ندارین؟

فعلا خداحافظ