پارت 6 و 7 هنوزم عاشقتم

amily amily amily · 1399/10/30 13:49 · خواندن 3 دقیقه

بدو ادامه

ولی من وایستادم تا بره و به راهه رفتنش چشم دوختم (ای خاک توسرت انگار نه انگار که باید

می رفت دنباله مرینت ای گل به سرت)که یکدفعه یادم اومد بادی می رفتم دنباله مرینت(خسته

نباشی)هیچ جا نبود تبدیل شدم و رفتم زدم به شیشه ی اتاقش در حاله طراحی کردن بود اومد

در و باز کرد و منم جفتک زدم تو(مگه گاوی؟)که به دیوار ها نگاه کردم انگار برخی عکس در اون جا

بوده ولی فردی اون ها رو  پاره کرده که بهم گفت:کاری داشتی؟گفتم:ام میدونی لیدی باگ خیلی

با من مهربون شده و من میخوام بدونم چی کار کنم که از دستم بیشتر خوش حال شه چی کار کنم؟

گفت:ام خب به یک جایی دعوتش کن حتما خوش حال میشه.گفتم:اره ولی لیدی باگ دفعه های

پیش خوش حال نشد.گفت:حتما ایندفعه خوش حال میشه.منم خوش حال شدم و زدم بیرون

حالا با یک تیر دو نشون زدم هم فهمیدم مرینت خوبه هم لیدی باگ رو خوش حال میکنم اره

دعوتش میکنم به همون پله ولنتاین عالیه فقط کار داره باید سورپرایز شه.

از زبون مری ژونم😘

(از جایی که تقه ای به پنجره خورد)

تو حاله خودم بودم که یک تقه ای به پنجره خورد نگاهم برگشت به سمته پنجره او کت نووار بود

درشو باز کردم اومد تو رفتم نشستم به ادامه ی طراحی و در همون حین ازش پرسیدم کاری داشتی؟

یک تفره رفت(درسته؟)ولی اخرش میخواست ازم بپرسه که چجوری منو خوش حال کنه یعنی ام چیزه

لیدی باگ و خوش حال کنه منم بهش گفتم دعوتش کنه وقتی اینو گفتم خوشحال شد و رفت از

پنجره بیرون تیکی اومد بیرون گفت:

ملینت جونم میخوای چی کال کنی؟

گفتم:عشقه من که زهره مارم شد بزار اون با عشقش خوش باشه

تیکی:تو خلی مهلبونی ملینت جونم کاس تمتت میتلدم

گفتم:نه بابا تیکی

ساعته 10 دیقه به 9 تبدیل شدم هم تبدیل شدم پیام اومد:

سلام لیدی هر وقت تبدیل شدی یک زنگ بهم بزن.

بهش زنگ زدم رفت رو اپراتور:

**مخاطبه پشته گوشی خشگله،گرفتنشم مشکله اگه لیدی باگ بودی دو تای اول ماله توعه**

بعد اومد پشته خط و گفت:چطور بود؟

گفتم: کت نووار بالاخره دستم بهت میرسه حالا بگو کجا بیام؟

گفت:رو همون پله شبه ولنتاین یادته؟

گفتم:اره میام بای

قطع کردم و به سمته پل راهی شدم هیچی نبود حتی هیچ کس نوبد کت نووار گفت:چشاتو

ببند گفتم:باشه بعد منو بغل کرد و رفتیم بعد از کلی بالا و پایین رفتنش گفت:چشاتو باز کن

یک جایی ماورایی زیبا دیدم همه جا پره گلو بادکنک بود گلبرگای بعضی از گلا ریخته بود رویه

زمین عالی بود پریدم بغله کت نووار و گفتم:ممنون کت خیلی خوشگله اما تازه که فهمیدم

چه گندی زدم از بغلش بعدش اومدم بیرون گفتم:ببخشید خب بهتره............................

***************

 

پایان

 

چطور بود؟

 

تا پارته بعد خداحافظ