قسمتBداستان عاشقی خون اشام پارت 4

amily amily amily · 1399/11/03 19:31 · خواندن 1 دقیقه

حوصله ی پوستر ندارم برو ادامه

انچه گذشت.....

در دوره ی تاندلیف های سه نوع موجود وجود داشتن از نوعه انسان اسان های عادی،خون اشاما و انسان های جادویی که ما بودیم....

قسمت Bعاشقی خون اشام پارت 4

در اون زمان یک خون اشام به تو حمله کرد و خونتو مکید به طوری که مردی من اونجا نبودم ولی لایلا با قیافه ای ناراحت و ترسونده اومد و

غذیه رو گفت(حال کردین خدمتکارش کردم؟😎) بعد من دستور دادم همه ی خون اشاما نابود بشن بعد تو رو بردیم پیشه یک جادوگر اون

گفت میتونه زندت کنه فقط به شرتی که تا 15 سالگیت با مادرتو افرادی مثله خون اشام زندگی کنید و تو منو نبینی ولی من دلم اروم نگرفت

و قدرتی در اختیارت گذاشتم که از خودت محافظت کنی.

پایان فلش بک

خب حالا از زبونه من(راویتون)

مرینت بعد از مشاجره ای با پدرش گریون از اون جا میره در جنگل به یک پیرزن برخورد میکنه که از سرما می لرزیده  شنلس رو رویه شونه ی پیرزن

میندازه پیرزن هم برای تشکر از اون یک جعبه کفه دستش میزاره و میگه وقتی دیدیش و توضیحات رو گوش کردی بگو:تیکی اسپاتس ان و رفت.

احتمالا همتون فهمیدین که همون زنه استاد فو بوده که غذیه داره و بعدا میفهمین بعد مرینت.............................................

 

 

 

****************************

 

 

پایان

میدونم کم بود ولی حالم خوش نی بعدا جبران میکنم انشاالله حالم خوب شه میام پارت میدم.