سلام‌اینم‌پارت‌هفتم

دیانا · 08:00 1399/11/12

سلام‌امیدوارم‌حالتون‌

خوب‌باشه‌اینم‌پارت‌هفتم‌

آدرین:مرینت‌تواین‌همه‌مدت‌لیدی‌باگ‌بودی‌

مرینت:آدرآدرین‌توکت‌نواری‌من‌لیدی‌باگم‌

آدرین‌:منم‌کت‌نوارم‌

مرینت:میدونستی‌چقدر‌سختی‌کشیدم‌

که‌به‌توبرسم‌

آدرین:درک‌میکنم‌حالا‌بیا‌بریم‌پیش‌السا‌

راستی‌به‌السا‌هویتتو‌نمیگی‌

مرینت‌:اون‌میدونه‌آدرین:😶آها

رفتیم‌پیش‌السا‌دکتراومدوگفت‌میتونند‌

مرخص‌بشن‌فقط‌خیلی‌باید مراقب‌باشید‌

آدرین:،باشه‌حتما‌السا‌روازروی‌تخت‌بلند‌

کردیم‌ورفتیم‌خونه‌(مرینت‌هم‌باهاشون‌رفت)

گابریل:کجا‌بودین‌چرا‌انقدر‌دیراومدین‌

السا‌:سلام‌پدرامروز‌اوین‌روزکه‌داداشم‌ودیدم‌

نبایدباهاش‌وقت‌بگذرونم‌گابریل‌:ببخشید‌

فقط‌خبرمیدادید‌که‌بیرونید‌

راستی‌مرینت‌اینجا‌چیکارمیکنه‌

السا:من‌آوردمش‌که‌امشب‌باهم‌وقت‌

بگذرونیم‌ گابریل‌:باشه‌منم‌می رم‌توی‌اتاقم‌

السا:باشه‌رفتیم‌توی‌اتاق‌‌آدرین‌

درمورد‌معجزه‌گرها‌حرف‌زدیم‌

دیدم‌یهومرینت‌یک‌جعبه‌درآورد‌

مرینت‌جعبه‌معجزه‌گرهاروآوردم‌

بیرون‌گفتم‌السا‌آگراست‌یک‌

معجزه‌گربه‌انتخاب‌خودت‌بردار‌

برای‌همیشه‌السا:وای‌چه‌قدر

معجزه‌گر‌من‌معجزه‌گرموش‌برداشتم‌

دیدم‌یک‌نوری‌دورم‌چرخید‌

دیدم‌یک‌موش‌ دراومد‌‌

مولو:سلام‌اسم‌من‌مولوخوشحالم‌

صاحب‌جدیدی‌دارم‌السا:سلام‌منم‌

السا‌هستم‌ازدیدنت‌خوشحالم‌

آدرین‌:وای‌چه‌قشنگ‌😍

مرینت‌:آره‌السا‌:میتونم‌یک‌لحظه‌

تبدیل‌شم‌مرینت:باشه‌مولو:کلمه‌تبدیل‌

گفت‌السا:مولودندونا‌تیز

وای‌چه‌لباس‌قشنگی‌مرینت:چقدربهت‌میاد‌

آدرین:آره‌السا:ممنون‌‌به‌حالت‌خودم‌برگشتم‌

مرینت:تومیتونی‌بااین‌ازخودت‌محافظت‌کنی‌

یا‌برای‌شرورآدم‌هابه‌ما‌کمک‌کنی‌ولی‌

نبایدهویت‌خودتوفاش‌کنی‌السا:چشم‌

مرینت:همون‌موقعه‌صدای‌انفجاربمب‌

اومد‌نویسنده‌:خب‌نمیتونی‌اسم‌شرور‌

نیاری‌الان‌یک‌نفرشرورشد😫

مرینت:مگه‌دست‌منه‌توداری‌

داستان‌مینویسی‌نویسنده:......

مرینت:تیکی‌‌خال‌هاروشن‌🐞

آدرین:پلگ‌پنجه‌ها‌بیرون‌🐾

السا:مولو‌دندونا‌تیز🐭

السا:رفتیم‌ازپنجره‌بیرون‌واقعا‌

ابرقهرمان‌بودن‌فوق‌العاده‌است‌

مرینت‌:مولتی‌موش‌تا جوابشو

پرت‌کن‌السا:چشم‌لیدی‌باگ‌

مرینت‌:ممنون‌کت‌نوار‌توهم‌به‌

مولتی‌موش‌کمک‌کن‌

کت‌نوار:حتمارفتیم‌به‌السا‌کمک‌

کنم‌شرورمنو‌پرت‌کرد‌اون‌ور‌مولتی‌موش‌

منوگرفت‌تشکرکردم‌

مرینت:گردونه‌ی‌خوش‌شانسی‌

بچه‌هااسم‌شرور‌‌همون‌عشق‌الهی‌هستش‌

که‌هرکس‌باهم‌ببینه‌ازهم‌جداشون‌میکنه‌

آکوما‌هم‌توی‌شمشیر‌و

گردکنه‌ی‌مرینت‌بهش‌یک‌سپرداد‌

مرینت:حالابااین‌سپرچیکارکنم‌

آهافهمیدم‌سپرپرت‌کردم‌به‌شمشیر‌افتاد‌

کت‌نوار‌:پنجه‌ی‌برنده‌آکوما‌اومدبیرون‌

لیدی‌باگ‌:آکوماروخنثی‌کردم‌وگفتیم‌

بزن‌قدش‌که‌دیدیم‌الیا‌دوباره‌فیلم‌گرفت‌

مولتی‌موس‌:آلیا‌فیلم‌برداری‌کن‌

واینوبزارتوی‌وبلاگ‌باشه‌الیا:حتما‌

مولتی‌موش‌:سلام‌به‌عزیزان‌پاریس 

من‌ابرقهرمان‌جدید‌هستم‌