🌹سلام اینم پارت پنجم عشق بی انتها🌹

سلام اینم پارت پنجم عشق بی انتها

ادرین دست نیل رو گرفت و به خونه برد تا اتفاقی پیش نیاد.

مرینت با 😡 به سمت خونه رفت !

نیل با پدر ادرین خوب گرم گرفته بود و مشتاق صحبت کردن با پدر ادرین بود.

ادرین وقتی دید نیل حواسش به پدرش با سرعت رفت به اتاقش 

ادرین هی به  مرینت ☎ میزد .

مرینت قط تماس میداد !

ادرین دید که مرینت جواب نمیده رفت پیش نیل و پدرش نشست .

بعداز 1:28 دقیقه میبینه که مرینت بهش زنگ میزنه 

نیل : هی ادرین کی داره بهت زنگ میزنه ؟

ادرین : هیچ کس

نیل : یعنی چی هیچ کس الان داره زنگ میخوره

ادرین : ها اینو میگی ناشناس 

نیل : اها

ادرین :  😒😒😌😌

چتین : مرینت الان میخوایی چیکار کنی نیل اومده و الان ادرین پیش اونه میخوایی چیکار کنی ؟

مرینت : نمیدونم چتین میشه ولم کنی 

چتین : مگه من چی گفتم 

مرینت : چتین الان حالم زیاد خوب نیست بدترش نکن

چتین : من دیگه کاری ندارم اما باید یه فکر بکنی تو برای رسیدن به ادرین همه کار کردی الان میخوایی این فرصت و از دست بدی دختر

مرینت : چتین ولم کن حالم خوش نیست ولم کن لطفا نمیدونم باید چیکار کنیم 

چتین : باشه

ارین : سلام ادرین جان خوبی پسرم 

ادرین : سلام خانم دوپنجل ممنون مرینت خونه ی

ارین : اره خونست بگم بیاد پایین 

ادرین : نه میشه بیام تو 

ارین : البته بیا توی خوش اومدی

ارین : مرینت جان دخترم بیا ادرین اومده

چتین : مرینت! مرینت ! ادرین اومده بلند شو

مرینت : ولم کن 

چتین : مرینت ادرین اومد!

مرینت : 😱😱 داری راست میگی 

چتین : من کی دروغ گفتم 

مرینت :باشه. باشه باید اتاقم مرتب کنم

ادرین : مرینت خونه ای باید باهات صحبت کنم 

مرینت : راه خونه ام بیا تو

چتین : نکنه شوخیت گرفته 

مرینت :😶😶 ساکت باش عه

ادرین امد داخل و روی صندلی مرینت نشست تا با مرینت حرف بزنه

ادرین : خب

مرینت : خب

ادرین : تو میخواستی به من یه چیزی بگی درست 

مرینت : اره اره

ادرین : بگو خب فکر کنم خیلی مهم

مرینت : اره مهم یادت بهم گفتی فقط لیدی باگ رو دوست دارم 

ادرین : اره خب 

مرینت : من میدونم لیدی باگ کی 

ادرین : نکنه داری راست میگی خب بگو کی

مرینت : اون اون اون دخترکفشدوزکی 

ادرین : چی شوخیت گرفته مرینت

مرینت : چی نه نه دارم راست میگم 

ادرین : باشه باشه فعلا خداحافظ

مرینت: خداحافظ

چتین : مطمعنی کار درستی کردی

مرینت :  اره چتین 

ادرین با سرعت به خونه ی ادام میره .

 

                🌹  پایان ادمه پارت ششم 🌹