داستان جدیدم

❄Elsa❄ ❄Elsa❄ ❄Elsa❄ · 1400/01/07 11:49 · خواندن 2 دقیقه

اینم پوسترشه 🌴🌴🌴

[][][][]

اسم " اسیر معشوق و عشق "

فصل " نامعلوم"

پارت " نا معلوم "

بیروگراف

" مرینت "

دختری ۲۰ ساله که با موهای بلند بلوبری یا سورمه ای با چشم های آبی درشت و صورت جذاب 

دوستان الیا 

تنفرات ادرین و دوستاش

علاقه دوستاش و پدر بزرگش

" آدرین"

پسری ۲۱ ساله با موهای لخت زرد و چشم های آبی با هیکل جذاب و صورت جذاب 

دوستان لوکا. نینو .

علاقه کاگامی مافیای

تنفرات مرینت 

لوکا و گاکامی و الیا و نینو 

{ ببخشید دیگه نتونستم واضح تر و خوب معرفی کنم }

[][][][][]

خلاصه :

"دختری به نام مرینت که با پدر بزرگش زندگی میکنه و مادر و پدرم بهم توی یه تصادف مردن 

ولی اون با کمک پدرش قوی موند اون تو این زمان شمشیر بازی .تیر اندازی . تفنگ آشنا شد و تو گروه مافیای پدر بزرگش رشت کرد و رئیس اون گروه شد 

پدر یزرگ خیلی ثروت مند بود و شرکت الماس و کیریستار دارد

مرینت طراح این شرکته

اون یه روز عاشق یه کسی میشه ولی زندگی اونو میگره و مرینت شکست عشقی میخوره اسم عشق او پیتربوده 

پیتر از پشت به مرینت خنجر میزنه 

و حالا اون تو شرکت با پسری به نام آدرین اشنا میشه 

آدرین اول برای مرینت نقشه داشت ولی بعد حسی به اون پیدا میکنه 

اون مرینتو میدزده و بعد عشقشو به مرینت میگه ولی مرینت که از او تنفر داست اونو پست میزنه 

ولی .......         .........      .........    ...........   ..........   .........

در این اتفاق ها پیتر بر میگرده و میخواد مرینتو بازم عاشق خودش کنه و بازم با اون بازی کنه 

اما ........ 

              اتفاق های زیادی میوفته که من نمیخوام داستانو خراب کنه 

[][][][][][][]