سیلام دخمرا 

متاسفم که دیر دیر پارت میدم و کوتاه 

اما جبران میکنم 

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

متاسفم کم بود 

اما

برا بعدی ۱۵ تا کامت ۱۵ تا لایک 

از خواب پریدم 

اه خدای من این چه خوابی بود 

تا صبح دیگه خوابم نبر 

عوضش کتاب خوندم 

صبن بعد صبحانه رفتم باشگاه اون جا با مربی شخصی تمرین کردم 

اه دیگه خسته شدم 

بعد از یک ماه دیگه امشون رو فول فول بودم 

امروز رفتم پیش پدر بزرگم تا بهش بگم که یاد گرفتم 

وقتی اینو بهش گفتم 

گفت خوب خوبه . از امروز با من میای بیا بریم تا اونجا رو بهت نشون بدم 

منم از خدا خواسته قبول کردم 

بعد از اشنایی با شرکت 

شب رفتیم که با گروه مافیایی پدرم بزگم که بهتر بگم گروه من آشنا بشیم 

وقتی رفتیم اونجا رسیدیم به یه در وقتی بازش کردن 

یه میز بزرگ بود که همه یعنی دختر و پسر . پیر و جون اونجا نشسته بودن 

پدر بزرگم گفت شریک های عزیز من ایشون مرینت هستم نوه ای من 

اون از این به بعد رئیس گروه منه 

همه گفتم باشه و مبارک گفتم منم ازشون تشکر کردم 

بعد چند تا پسر بودنن پیشم 

یکی یکی خودشون رو معرفی کردند و بعد رفتن ولی معلوم بود که میخواستن بهم پیشنهاد دوستی بدن 

بعد چند تا دختر اومدن که بعضی هاشون معلوم بود حسودی کردن 

منم با یه لبخند تکیه آمیز ازشون تشکر کردم 

نشسته بودم که پدر بزرگم  صدام کرد و گفت مرینت اینها شریک اای من و دوست های من هستم 

یکیشون گفت جاناتان دخترت مثل خودته اونم گفت آره 

منم  ازشون تشکر کردم و بعد زدن زیر خنده 

لحظه هات خسته کننده بودن تصمیم گرفتم برم حیاط 

پس چندا گیلاس برداشتم و رفتم حیاط 

وقتی تو حیاط با خودم میگشتم 

که به یه چیزی خوردم  

وقتی سرمو بالا بردم 

دیدم یه پسر ۲۲ یا ۲۱ ساله ای 

با جشم های سبز و موهای زرد  بهم بر خورده

وقتی متوجه خیرش شدم خودمو جمع کردم 

و گفتم شما کی هستید 

اون گفت من با آقای جاناتان دوپنگ چنگ  بودم 

من با یه  لبخند تمسخر گفتم بله من نوه شون هستم 

اون گفت پس شما باید رئیس جدید گروه آقای جاناتان باشید 

منم گفتم بله مشکلی هست 

اونم گفت نه 

بعد چند لحظه که بهم خیره شد سرم رو برگردوندم 

که گفت میتونم بدونم اسمتون چیه 

منم با غرور گفتم " فک نکنم به شما لبطی داشته باشه اما بازم میگم . مرینت .مرینت دوپنگ چنگ"   

اوتم گفت خانم مرینت 

که من گفتم "خانم دوپنگ چنگ یا خانم  صدام کنید راحت ترم 

اونم گفت ببخشید خانم دوپنگ چنگ من آدرین اگرست هستم شریک اصلی پدر بزرگ تون 

بعد دستش رو روم دراز کرد که منم باهاش دست دادم 

&

پایان 

متاسفم مری 😉😜☺

ببخشید کم بود اما بازم میدم