s2p.7 زندگی سخت من .

raha🎸 raha🎸 raha🎸 · 1400/03/28 09:44 · خواندن 2 دقیقه

سلام خوبین با پاتر احتمالا آخر داستانم اومدم لطفاً آهنگ و پوستر رو بیاخل شید داستان های همه قشنگن من چون یهویی میخونم نمیتونم نظر بدم هم اینطوری نویسنده های عزیز قاطی میکنن هم من ولی تا جایی که بتونم سعی میکنم همچین اتفاقی میوفته  و تشریف ببرین به ادامه 

قبل از شروع یکمی جلو میریم حدود ۲ ماه توی این دوماه مری به آدرین گفته دوستش داره آدرین رفته خواستگاری مری و فردا عرسیشونه لوکا و زویی ازدواج کردن آماندا هم با مایکل ازدواج کردن ( بیچاره آماندا 😔 ) ماری ( ماریبت )  با مکث الکس وناتانائل ( نیتن) کیم و اون دختر استخریه  و الیا و نینو باهم ازدواج 

کردن مانلی و مالینا و دنسی  رفتن آمریکا مانلی توی دانشگاه هاروارد ( آخ من قربونش اون قدم بالاش بشم هاروارد رو میگم ) قبول شد مالینا با دنیس ( پسر زنداییش ) ازدواج کرد دنسی هم نوازنده گیتار پیانو 🎹 که همه دارن برمیگردن پاریس واسه عروسی اونا 

سیدنی هم نویسنده شده و اسم خودش رو به باتریس ( بأتیس ) تغییر داد و با یه نویسنده ازدواج کرد ( من اون نویسنده هرو خیلی میدوستم ) همه هم هویت هم رو فهمیدن و امیلی زنده شده اون موقع هم رفته بود تو کما مثلا 

شروع داستان : 

آدرین : 

 

دست مرینت رو گرفتم و وارد فروشگاه شدیم رفته بودیم لباس عروس بگیریم  یه لباسبپ جوری چشمم رو گرفته بود به مرینت گفتم رفت لباس رو پرو کنه 

 ( ۱۰ دقیقه بعد ) بابا اونجوری نگاهم نکنید لباس غروسه طول می‌کشه تنش کنه .

مرینت : 

لباسه خیلی قشنگ بود خیلی ذوق داشتم 

( چند ساعت بعد بعد ناهار ) 

از رساتران بیرون اومدن رفتن نشستن تو ماشین راهی مسافرت شدن ( دارن میرن ویلای آدرین ) 

یهو آدرین ضبط رو روشن میکند ( من آمادگی ندارم /ساغر : اون داره آهنگ میزارم نه تو / خب آهنگ چی بزارم /, ساغر : همین که داری گوش می‌کنی قشنگه / آهان باشه ) 

وای همه‌ی قرارم کیو جز تو دارم تو اومدی تو بگیم شدی دارو ندارم 

غم نیست دیگه با تو نه هیشکی دیگه جا تو مه نمیگیره تو قلبم دردونه ی قلبم

با تو بانو من غرق حال خوبم دوست دارم آهای عزیز هر از جونم 

میلرزه دلم تا اینکه میام بگم : 

من همونم که یه دل نه صد دل عاشقتم 

عاشقونه عاشقونه خیلی شیک بی بهونه 

حاضری دلتو بدی به دل یه آدم دیوونه مثل من ممکن برات مردم 

دم خودم گرم که زدم دلت و بردم ... 

( شیک از یوسف زمانی ) 

رسیدیم خونه رو چیدیم ( خونه خودشون رو ) 

فردا صبح :

آدرین : مری باشو دیگه عروسک 

مری : براوقابوم ( بزار بخوام تو خواب داره میگه )

آدرین : 

یهو مرینت رو بلند کردم چشاش اندازه جغد باز شد 

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 

ایزی ایزی 

تامام تامام