بزن ادامه

پارت۱۳

اوووه چه خبره تمام بچه ها براش پیغام گذاشتن مرینت خیلی خسته بود حوصله نداشت تمام پیعام هارو گوش کنه در اخرتوی یک پیام برای همه نوشت که سلام بچه ها واقعا متاسفم رفته بودم بیرون گوشی رو خونه جا گذاشتیم الیا همون لحظه نوشت ای ناقلا تو وادرین چرا باید گوشی هاتونو تو خونه جا بزارین؟مرینت:ععع نه منظورم خودم بود خودم رفته بودم بیرون گوشی رو خونه جا گذاشته بودم الکس نوشت مرینت خیلی تابلویی جولیکا هم گفت موافقم میلن نوشت:خب چیکار کردین بابای ادرین چی گفت؟مرینت شما از کجا می دونید؟الیا گفت ببخشید که عصری باهم قرار داشتیم ما اومدیم دنبالت نبودی بعد مامانت همه چیزو بهمون گفت مرینت:وای این یه فاجعه ی تمام عیاره...مرینت:جولیکا امیدوارم ناراحت نشده باشی جولیکا:چطور مگه؟مرینت:به خاطر اینکه خواستگاری لوکا رو رد کردم رز گفت:چی جولیکا تو به من نگفتی رفتین خواستگاری جولیکا گفت:رز ناراحت نشو رز:من تمام راز هامو بهت گفتم اما تو تو بعدش رز افلاین شد جولیکا هر چقدر بهش زنگ زد جواب نداد...اه چه احساسات منفی قدرت مندی(خودتون می دونید دیالگ کیه)پرواز کن اکومای شرور من و اون قلب شکسته رو شرور کن رز:هق هق ناگهان اکوماتایز شد شدوماث:سلام پرنسس عطر من شدوماث هستم دوستت رازشو بهت نگفته من بهت قدرتی میدم که بتونی ازش انتقام بگیری اما در عوص باید برام معجزه اساهای لیدی باگ و کت نووار رو می خوام رز:اره هی جولیکا اماده باش دارم میام سراغت هه هه هه پرنسس عطر رفت به سمت خونه جولکا اومد لب پنجزه بعد داد زد هی جولیکا تو چطور رازت رو به من نگفتی جولیکا همون لحطه به الیا و مرینت گفت که رز شرور شده مرینت:تیکی وقت تبدیل شدنه خال ها روشن بعد از روی پشت بوم رفت به سمت خونه جولیکا جولیکا بعد از اینکه به رز و الیا گفته بود که رز شرور شده جیغی زده بود که باعث شدش لوکا بیاد به اتاق جولیکا پرنسس عطر لوکا رو تهت فرمان خودش گرفته بود همین که لوکا رفت جولیکا رو بگیره لیدی باگ سر رسید نخ یویوشو پچید دور ش همون لحطه پرنسس عطر فرار کرد رفت بالای برج ایفل نادیا شاماک همونجا داشت اخبار ضبط میکرد ادرین اخبار رو دید فهمید....

این از اخری