رویا پارت سوم

amily amily amily · 1400/11/16 09:15 · خواندن 3 دقیقه

سلام

بلی پوستر عوضید

خب خیلیا جویای حالم بودن

فرزندان حالم خوب است دیگر

نمردم که😂

الانم اگر کوتاهه ساری ولیبین کلاس انگلیسی و علوم دارم مینویسم

خب برید ادامه خوچگلام

#رویا
#پارت سوم
#می ترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد...بوی تنت را بگیرد...آغوشت را از من بگیرد...چه احساس مبهمی است حسادت !

وارد شدم

پسری نیم رخ به بیرون نگاه میکرد

خوشگلیش عجیب به دل مینشست

چشمایابی نفتی پوست گندمی متمایل به سفید

ابروهای نه کلفت نه باریک

دماغ و دهن متناسب 

موهای قهوه ای تیره(چیه؟نکنه فکر کردین ادرین به زودی میاد😂😁)

با کت و شلوار ابی نفتی ایستاده بود

واااای خوب شد حواسش نیست وگرنه حتما با خودش میگفت واه واه دختره ی هیز!

برگشت به سمتم همونطورکه با ژستی فوق العاده زیبا به من نگاه میکرد

تازه یادم اومد سلام نکردم

لبم و گزیدم...سرم و پایین انداختم واروم گفتم:سلام...ببخشید اومدم برای کار

باصدای بم و مردونه ای گفت بله بفرمایید

فرماییدم و نشستم

روی صندلی چرم دار سیاهش نشست و گفت:خب تنها چیزی که تویشرکت ما ملاکه طرز کار و کردن و برخورده...مدرک مهم نیست و مدرکیم ازت نمیخوام

همین که گفت محکم دستامو کوبیدم بهم:اخ جون...دمت گرم داداش!(😂سوتی ها شروع میشود)

یک لحظه یادم افتاد که من کجام...اینجا کجاست و این پسره کیه

خندم محو شد

سرم و دستام و پاین اوردم و لب گزیدم

حتما فکر میکنه خلی دیوونه ای چیزیم

حس کردم داره میخنده

از گوشه ی چشم نگاهش کردم دیدم

داره ریز ریز میخنده و دست رو لبش میکشه تا پاک بشه

صداش و صاف کرد و گفت:اهم اهم....خلاصه شما یک ماه کار میکنید حقوقتنوم میدیم بعد اگه از کارتون راضی بودم حقوق دوبرابر و کارتون اینجا ثابت میشه!

با پررویی تمام گفتم:حقوقم چقدره؟

-2 میلیون(دو میلیون خیلی به جان خودم کمم هست الان برو تو خیابون میفهمی..هم فقط یک میلیون پول گوشته)

ذوق مرگ شدم ولی برای اینکه سوتی دوم وندادهباشم سرم و انداختم پایین و لبخندی زدم

این عالیه!

اگر کارم ثابت بشه حقوقم میشه 4 میلیون اون وقت دیگه لازم نیست...غرغرای اطلس خانم صابخونه رو گوش کنم...گریه های شبانه و یواشکی سونیا رو ببینم...از اکبر اقا سرکوفت بشنوم!

بغض بدی به گلوم نشست

جوری که دلم میخواد همین الان برم سر مزار مامان و بابا

با حال بدی که خودم ازش سراغ نداشتم شمارم و نوشتم گداشتم رو میزش وبلند شدم و با صدای دورگه ای گفتم:خیلی ممنونم...اگه میشه این شماره ی منه فردا من شروع به کار میکنم...امروز میخوام برم جایی!

پسره که از عوض شدن حال یهوییم متعجب شده بود گفت:باشه...اشکالی نداره بفرمایید

برگشتم خواستم برم که صدام کرد ایستادم کمی سرم و به عقب برگردوندم 

گفت:اسم من انتونیه...کمکی خواستین در خدمتم

سری تکون دادم و برگشتم!

***********

پایان

ببخشید توروخدا امتحان علوم دارم الانم شروع شد

کمه ولی ببخشید

فعلا بای