میراکلس لیدی باگ

میراکلس لیدی باگ

اینجا یک وب استثنایی با افرادی فوق العاده استثنایی

ادرین

amily amily amily · 1399/10/09 19:32 ·

اوه شتتتتتتتتتتتتتتت

سفاغرشی بودا واگرنه کلم میزد.

به هر حال بفرما

راستی شاید امشب پارت 8 عشق در یک نگاه رو بزارم.

خدانگهدار

مطالعه بفرمایید

amily amily amily · 1399/10/09 13:29 ·

اگه بچه ها 5پسند با 10 نظر تا قبل از اینکه پارت 10 داستان عشق در یک نگاه رو بزارم ندین کلا داستانش غمناک میشه پوسترشم عوض میشه.

اینا این پایینیه پوستر جدیدش میشه

باور کنین خودم درستش کردم بد در اومد اما بهتر از این نمی شد.

هواستون باشه یکی از چند مورده زیر رو زیر اون پستی که گفتم انجام بدین

تا اینجوری نشه:

اول:10 نظر و 5 پسند

دوم: 13 نظر و 0 پسند

سوم: 0 نظر و25 پسند

خدانگهدار همگی

Cat noir and me : p6

Lady Dragon Lady Dragon Lady Dragon · 1399/10/09 07:35 ·

و اینم پارت جدید

این قسمت:کریتور(به معنی ایجاد کننده) 

چون زیاده یه بخشش رو اینجا میذارم. 

​​​​​​............................................. 

لیدی باگ= پرواز در میان آسمان واقعا خیلی لذت بخش بود.(دقیقا این عکس👇🏻) 

کت نوآر:واو.تا حالا از این منظره پاریس رو ندیده بودم.

به پاریس که حالا خیلی کوچک شده بود نگاه کردم.آدم ها مثل یک نقطه به نظر می رسیدند و حتی می تونستی برج ایفل را توی دستات جا کنی.

گفتم:خیلی قشنگه.راستی کت می خواستم بگم که...که(فکر کردم که بگم الکی گفتم آدرین رو دوست دارم و کس دیگه ای رو دوست دارم.)

کت:مواظب باش لیدی باگ.

کت نوآر👈🏻لیدی باگ گفت:راستی میخواستم بگم که،که...

میدونستم لیدی باگ می خواد دوست داشتن آدرین،یعنی منو انکار کنه.

به بالا نگاه کردم و دیدم که خانه سازی خیلی بزرگی به سمت لیدی باگ میاد.

گفتم:مواظب باش لیدی باگ.و به اون طرف هلش دادم.

خانه سازی محکم به من خورد و فاصله ی من و له شدنم بین زمین و خانه سازی فقط چند متر بود.

خوشبختانه من بانوم رو دارم.

لیدی باگ سریع پایین اومد و من رو از زیر اون بیرون کشید. خانه سازی به زمین خورد و خانه زیرش خورد شد.

گفتم:خیلی نزدیک بود بانوی من،مثل همیشه نجاتم دادی.

لیدی باگ:در واقع تو نجاتم دادی،باید سریع به این وضعیت خاتمه بدیم و فکر کنم کمی شانس هم نیازمون بشه.لاکی چارم.

از بالا یک سشوار به دست لیدی افتاد.

خندیدم و گفتم:یه سشوار،واقعا!نکنه میخوای موهاشو خشک کنی بانوی من؟

لیدی باگ به اطراف نگاه کرد تا بتونه چیزی پیدا کنه.

+فعلا هیچی به ذهنم نمی رسه.باید باهاش بجنگیم و ببینیم نقطه ضعف هاش چیه.

_ بریم.

تئوری

amily amily amily · 1399/10/07 11:52 ·

ببخشید یک تئوری ای دارم من که خیلی مهم و جالبه و برای منم سواله

مگه مرینت یا همون لیدی باگ نگهبان معجزه گرها نشد؟خب  اره شد

حالا لیدی باگ چرا نباید هویته کت نوواره بفهمه؟اخه استاد فو که هویته

هردوشونو میدونست چرا نباید بفهمه؟یا اصلا کت نووار چرا نفهمه اون که

میدونست استاد فو کیه یا چجوری در قسمتی که از فصل 3 توماس یک

انیمه ی لیدی باگ ساخته بود چجوری دیگران نفهمیدم مرینت همون لیدی باگه

یا مرینت عاشقه ادرینه؟یا مگه نمیگن در فصل 4 مرینت موهاش کوتاه

میشه؟پس لیدی باگم کوتاه میشه پس چجوری نمی فهمن؟یا چجوری

وقتی لیدی باگ یا همون مرینت تو هوا تبدیل شد و کت نووار و باباش

ندیدن؟ اینا برای من سواله و بسیار عجیب و غریبه.

به هر حال واسه ی اینا زحمت کشیدم یک نظری بدین.

ممنون

تمام

amily amily amily · 1399/10/07 11:40 ·

فعلا مطالبه امروز تموم شد تا ببینم چی بزارم.

همتونو به خدای بزرگ میسپارم.

فضولچه:من که حصولتو ندارم

محض اطلاعتون فضول خانم من با جنابعالی قهرم

فضولچه:اولا فضول خانم نه و فضولچه

برو بابا

فضولچه:دوما به جهنم که قهری

خب خدانگهدار همگی