پارت 61 دختر زجر دیده ی من

amily amily amily · 1400/05/27 13:51 · خواندن 7 دقیقه

اگه زیر 10 سالی نروادامه مطلب پشیمون میشی

«پارت 61» اول تورومی کشم بعدخودمو...نعره ی بلندی کشید . فهمیدی چی گفتم ؟؟؟ آخه چه جوری ؟ گریه می کردم نمی دونستم چی توذهنش می گزره .به من نزدیک شد. اگه اون زن تونیستی ...پس توهنوزباکره ای... فریادزدفریادی که همه خونه لرزید. درسته یانه ؟ فقط سرموتکون دادم.به من خیره شدو کمرشوبازکرد.بایه حرکت شلوارلباس زیرشودرآورد از ترس جیغ زدمو خودموبه گوشه ی اتاق رسوندم نسشستم زمین تازه منظورش فهمیدم ...برای اولین باربدون لباس دیدمش ...هرچقدرجیغ زدمو التماس کردم فایده نداشت ...چندتاسیلی توصورتم زدآخرشم کارخودشوکرد.بادردی که توکمرودلم پیچیدجیغ زدم ....چشمام سیاهی میرفت...بالاخره منوآیدین یکی شدیم کاری که چهارسال منتظربودم باعشق بینمون صورت بگیره حالابابی اعتمادی وبدون عشق صورت گرفت .کنارم روی یه زانونشست وخیره به روتختی شد.منم ازشدت درزانوهاموجمع کردم ...چهره ی خشمگین وناآرام ادرین بازشدوخندید.(دیوانست)بغلم کردوصورتموغرق ب*وسه کرد. مرینت...مرینته من می دونستم که توپاکی ...منوببخش که بهت شک کردم ... حرفی برای گفتن نداشتم .نمی دونم چرارفتارش عوض شد.دلم درمی کرد.دستاموبین پام گذاشتم ولی خیس شدبه دستم نگاه کردم...خون ؟خون...دوباره جیغ زدم ادرین که داشت لباسشومی پوشیدپریدروتختوبغلم کرد.خون همون خونی که سندبی گناهی من بود. نترس چیزی نیست ...آروم باش .... به سینش چنگ زدموگریه کردم ...مثل بیدمی لرزیدم ازاینکه این کاروکرده بودناراحت نبودم ازاینکه دردداشتم ناراحت نبودم.این تنهاراه برای اثبات بی گنهاهیم بود. دیدی ..دیدی ...من به توخیانت نکردم ...آی دلم ...دیدی راست گفتم ...دستشوبه پشتم کشید.سرشوتوگردنم فروکرد. آره مرینت تو پاکی مثل برگ گل ...منوببخش ...خواهش می کنم .هرکس این کاروکرده پیداش می کنم می کشمش مرینت...می دونی کلی پول ازم خواسته ...ولی اینامهم نیست مهم توهستی که آروم باشی ومنوببخشی ...هق هقم کم شدودیگه چیزی نفهمیدم ... باسختی چشماموبازکردم به آرومی نشتم .لبموگازگرفتم هنوزدردداشتم .لباس تنم بودی تیشرت صورتی وشلوارستش ...روتختی گوشه ی اتاق بود.به آرامی ازتخت پایین آمدم لحظات سخت ودردآوری روگذرونده بودم ...از درزدم بیرون ادرین روی اولین پله نشسته بودصورتشوبادستاش پوشونده بود...خدایاداره گر یه میکنه چکارکنم ؟کاری ازدستم برنمیا دآبروش اعتبارش همه درخطربود.اگه این فیلم پخش بشه ...؟وای توی دانشگاه توفامیل ادرین ...وای خدانمی تونم خدایاخودت ی کاری بکن ...نمی تونم زجرکشیدن مردزندگیموببینم ...اگه من نباشم همه چی حل می شه مثل ی روح رفتم توحمام ادرین بعضی وقتهاباتیغ صورتشومیزد.ی تیغ برداشتمونشستم زمین ...خدایامی دونم جام جهنمه ولی ادرین برام مهمتره ...بایه حرکت تیغ وکشیدم روی مچم ...اول سوزش وبعدخون فواره کرد...این خون من بودکه کف حمامورنگی می کرد.آرزومی کنم قبلازمرگم یه باردیگه ادرینو ببینم ...بدنم داره بی حس میشه چشمام تارمیشه ...درحمام بازشدصدای ناله ی ادرینو شنیدم محکم زدتوسرش یاخداااا....وای مرینت چیکار کردی؟خدایا...خدااااا... فریادشومی شنیدم ...ی شال آورددستموبست منوتوبغل کشید چرااین کاروکردی زندگی من؟310 باصدای ضعفی که خودمم نمی شنیدم گفتم : ادرین د وست دارم ... ]]ادرین[[ بعدازکاروحشیانه ای که با مرینت کردم .پشیمون شدم که چرابهش اعتمادنکردم ...حالاچطوراون نامردوپیداکنم مرینت تو بغلم ازحال رفت لباساشوپوشیدم باید هنریکس رو خبر کنم باید تادیرنشده پلیسودرجریان بزارم ...مرینت رو تو تخت گذاشتم پتوروش کشیدم .رنگ به صورت نداشت ...بدکرده بودم باهاش خم شدم لبهای بی رنگش وب*وسیدم .رفتم پایین گوشی وبرداشتم الوسلام آقای هنرکیس الوسلام آقابفرمایید امری بود.؟ بله هرچه زودتربیااینجا به اقاهمین الان میام ... خونه هنریکس باماخیلی فاصله نداشت ده دقیقه نشده رسید. سلام آقاخیره ایشا...؟ روی مبل نشستم خیرنیست بی چاره شدم . چی شده آقا؟ ازاونجاکه تی وی وخوردکرده بودم سی دی ورولپ تاپ گذاشتم .بدون حرف سرموتودستام گذاشتم سرموکه بلندکردم باچهره ی گرگرفته ومتعجب هنریکس روبروشدم می گی چکارکنم آبروم درخطر؟ هنریکس دستی به ریشهای جوگندمیش کشید. این ی فیلمه ...کی براتون فرستاده ؟ نمی دونم امروزباپیک آمددرشرکت این نامه روش بود. 2ملیارپول می خواد...پول مهم نیست مهم آبروی مرینته .ی کاری بکن آقامعلومه این فیلم ساختگیه بایدبه پلیس خبربدم . پس همین الان برو مرینت حالش خوب نیست .بایدکنارش باشم . چهرش نگران شد. ادرین نکنه مرینت رو به خاطراین فیلم آزارداده باشی دستی به صورتم کشیدم آهی بلندکشیدم آره اذیتش کردم حالام پشیمونم ...نگران نباش خوبه ...زودبروخبرشم به من بده . چشم ...پسرم توام هوای زنت وداشته باش ... بارفتن هنرکیس بغضی که به گلوی مردونم چنگ می زدشکست روی پله هانشستموگریه کردم .کمی که گریه کردم به یاد مرینت افتادم .خیلی دردکشیدوضعف داشت رفتم براش قرص مسکن کمی شربتن وکیک آماده کردم .بردم بالا...سرجاش نبود.کجاست .؟..سینی وروی پاتختی گذاشتم .برق حمام روشن بود.حالش خوب نیست نره توحمام بیفته ...درحمام نیمه بازبودصداش زدم مرینت؟مرینت جان عزیزم رفتی حمام صدایی نشنیدم آروم درحماموبازکردم ...زدم توسرم یاخداااا... رگشوزده بود.سریع ازروی تخت شالشوچنگ زدم دستشو محکم بستم چرااین کاروکردی زندگی من ...عمرمن ؟خدایا به دادم برس بغلش کردمواززمین جداش کردم به هیچی فکرنکردم بایدبرسونمش بیمارستان ...ازپله هاسرازیرشدم .ازروی اپن یکی ازسویچاروچنگ زدم .به طرف پاکینگ دویدم .اینقدرگیج شده بودم که نمی دونستم سویچ کدوم ماشینه .دزدگیرکه زدم312 چراغ لندکروز چشمک زد.درعقب وبازکردم گونه ی سردشوب*وسیدم باصدای ضعیفی گفت: ادرین دوستت دارم ... قلبم ازجاکنده شد.(حقت است)روی دصندلی گذاشتمش خودم سوارشدم ...به سرعت باد حرکت می کردم .گوشیموبرداشتم شماره نینو وگرفتم الوسلام داداش... فریادزدم . الو نینو خودتوبرسون بیمارستان ... گریه کردم نینو بی چاره شدم .مرینت...مرینت... نینو صداش رفت بالا وفریادزد چی شده بازچکارش کردی؟ باگریه گفتم نینو توروخدابیا ...رگشو زده یاخداااا....یعنی چی آخه چرا؟ نینو بیاگلم داره پرپرمی شه. باشه آمدم فقط دستشومحکم ببند. گوشی وپرت کردروصندلی بغلم به عقب نگاه کردم ... مرینت تحمل کن زندگی من ... محکم روفرمان کوبیدم ...خداااااا....خداااااا.... باسرعت زیادمی رفتم ی لحظه خون توی حمام ازخاطرم نمی رفت....وای خداهمینوکم داشتم لندکروزمشکی بزن کنار .. بی توجه به اخطارپلیس به راهم ادامه دادم ... اینقد بهم پیله کردکه به ناچارایستادم .پلیس کنارپنجره ایستادبااخمو خیلی جدی گفت: بیاپایین چرابه اخطارتوجه نداری ؟ باالتماس وگریه گفتم سرکارتوروخدابزاربرم اخمی کردودرعقب و با کرد و مرینت بی جون وبدون روسری دید. به به چه خبره پیاده شوآقا... بافریادزدم روفرمون بابازنمه داره میمیره بایدبرسونمش بیمارستان ... پلیس دومیم آمدکنارمون ایستاد. چه خبره چراپیاده نمی شه ... پلیس اولی به مرینت اشاره کرد میگه زنش میخوادبره بیمارستان خوب چراحجاب نداره ؟ کلافه شدم . بابارگشوزده کی فکرحجابش بزاریدبرم داره ازدستم میره .بزاریدبرسونمش بیمارستان بعدهرجاشمابخوایدمیام . س رهنگ کمی به مرینت نگاه کرد. باشه توبرواونورجناب سروان رانندگی میکنه اینجوری هم خودتومی کشی هم این دخترو. اشکامو کنارزدم . خداخیرت بده سریع پیاده شدم ورفتم کنار مرینت...مرینت رو بغل کردم ...آدرس بیمارستان نینو دادم جناب سروان توروخداتند برو مرینتم داره میمیره ... محکم مرینت رو بغل کردم وب*وسیدم مرینته من عزیزم ...طاقت بیار...مرینت تنهام نزار ...بلندبلندگریه می کردم ...مرینت رو غرق ب*وسه کردم ...ولی مرینت بی جون بود بدنش یخ کرده بود.جوابی نداد.به بیمارستان که رسیدیم .نینو و الی منتظربودن .مرینت رو بغل کردم نینو به دادم برس... چی شده ادرین ؟پلیس چراباهاته ... فریادکشیدم ول کن این حرفارو مرینتو نجات بده ... مرینته بیجون توبغلم بودموهای بلندبافتش از پشت آویزون شده بود.اونوازمن جداکردن وبردن اتاق عمل ...الیم پابه پای من گریه می کرد.طاقتم تمام شده بودبی اختیارسرمومحکم کوبیدم تودیواربرام مهم نبودخون ازکنارسرم جاری شد.به زوراون دوتامامورازخودزنی دست کشیدم سرهنگ که بازوی منومحکم گرفته بودگفت: نکن پسرم چرابه خودت آسیب میرسونی ایشا...خوب میشه پشت دراتاق عمل سرخوردم زمین ...منی که وسواس داشتم نسبت به تمیزی لباسام حالاروی کاشیهای بزرگ بیمارستان ولوشده بودم باگریه وکلافگی به یاسی چشم دوختم الی توروخدایه خبری بگیر... نگران نباش نینو کارشوخوب بلده الی پرستاربخش وصدازدودرخواست باندکرد.به آرامی مشغول بانداژسرم شد.سوزش قلبم بیشترازسرم بود.مثل بچه هاگریه می کردم .نعره می کشیدم .وبی تاب مرینت بودم ... ادرین آروم باش اینجوری خودتومی کشی ...مرینت خوب میشه ... هنوزپلیسااونجابودن کمی بعدپلیس انتظامیم رسید.ای خداحالاکی به ایناحالی کنه عجله داشتم . سروان انتظامی:آقاشمابایدبه سوالهای ماجواب بدید. باناله گفتم ای بابامن فقط کمی سرعتم زیادبودبزارید زنم بیادبیرون بعددودستی ماشینموتقدیمتون می کنم .حالابزاریدبه حال زارم بمیرم ... دست الی وگرفتم وای الی خبربگیر...دارم دق میکنم باشه آروم باش ...آخه مرینت چرا این کاروکرد؟ مقصرمن بودم ...من کشتمش ...نابودش کردم الی ... سروان هنوزروسرمون بود یعنی داری به قتل همسرت اعتراف می کنی ؟ حال جواب دادن نداشتم ...الی که بانداژسرموتمام کرده بود.سرپاایستاد آقایون داریدشلوغش می کنیداین آقافقط نگران زنشه نمی دونه چی میگه شمامنتظریه سوژه ایدها.... همینطورکه روی زمین نشسته بودم ارنجموروی زانوم گذاشتم سرموبه دستم تکیه دادم .به هنریکس زنگ زدم الوسلام چکارکردی ؟ سلام آقاشکایت تنظیم شدازفردامیفتم دنبال کارش ... خیل خب اگه کارت تمام شده بیابیمارستان نینو چیشده آقاااا...اتفاقی افتاده ... مرینت حالش خوب نیست حال توضیح دادن ندارم بیامی فهمی چشم آقاآمدم گوشی وقطع کردم .نمی دونم چقدرگذشت انگاری یه عمر بود نینو بیرون آمد.

**************

پایان

دیدید که صحنه یجورایی سانسوره واقعا بیشتر نمیتونستم سانسور کنم.

بای