میراکلس لیدی باگ

سخن همیشگی

این رمان کپی نیست و خودم نوشتم

کپی این داستان=حرام،دزدی

بزن ادامه

"سلام ای غروب غریبانه دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه های جدایی

خداحافظ ای شعر شبهای روشن"

«تنهایی سخته…خیلی… و سخت تر از اون اینه که خودت بخوای تنها باشی تا کسی تنهات نزاره و درد نکشی »

.” بیا بگشا درهای قفس را.. اگر عمری به زندانم کشیدی.. رها کن دیگرم، این یک نفس را... “

اهم

سخن همیشگی

این رمان کپی نیست و خودم نوشتم

کپی این داستان=حرام،دزدی

بزن ادام که عربی درم اندازه کلم باید زود برم

اقا چر اظهار نظر میکنین

خدتون اصن برید انشا بنویسید فق پنج خط ببینم بلدید

عه بده زشته نخونید

مه اجبار نکردم بخوند

اگرم میخونید و بدتون میاد چر تو نظرا نظر میدین

اصن خوبه الا برم یه رمان غمگین پیدا کنم اونم کپی که بسیار مرینت توش کتک میخوره از لوکا؟

برم؟

نگران نباشید الان فعلا دنبالشم بزودی میدم😐

شوخی هم نمکنم

فق بدنید دلم شکس

دیگه هم جواب نظراتو نمدم

بای💔

رمان کپی نیست و خودم نوشتم 

کپی این داستان:حرام.دزدی

بزن ادامخ

من از میراکلس زده شدم

از مدیر میخام که منو پاک کنه

خدافض

خب

بعد از قرن ها اومدم

فردا پارت مدم و تلافی این دو روز و در میارم

راسی هستی نویسنده ی سفر به دیار عشق خوشگلم مجوور شدم نظراتتو تایید کنم و جواب بدم ناراحت نشو عزیزم

خب دیگه

فیلا

سلام بر آجی های خودم 🤗❤

امیدوارم که حالتون خوب باشه😇💗

یک سوال دارم البته اگه فضولی نباشه😁💛

مدرسه های شما باز شده؟🙂

" تمام روز، نگاه من...

به چشم های زندگیم خیره گشته بود..

به آن دو چشم مضطرب زیبا..

که از نگاه ثابت من می گریختند..

و چون دروغگویان..

به انزوای، بی خطر پلک ها پناه می آورد.."

پر از دردم...

         نمےخـــندم...

 بڪَو با دل چہ باید ڪرد...؟!

ڪہ من...

      خشڪم... 

   تو بارانے...بڪَو... 

   با ڪَــِل چہ بایـــد ڪرد...؟!😔

پر از دردم...

         نمےخـــندم...

 بڪَو با دل چہ باید ڪرد...؟!

ڪہ من...

      خشڪم... 

   تو بارانے...بڪَو... 

   با ڪَــِل چہ بایـــد ڪرد...؟!😔

.” بیا بگشا درهای قفس را.. اگر عمری به زندانم کشیدی.. رها کن دیگرم، این یک نفس را... “

اهم

این پارت تقدیم به هستی

نظرات خیلی کمه ها😐لااقل لایک کنید😑

این رمان و خودم نوشتم و کپی نیست

کپی این داستان=حرام،دزدی

بزن ادامه مطلب

سلام بر عزیزانم❤😍

من توی رمان بعضی مواقه لقب های شخصیت هارو گذاشتم🤗🙂

و شهاب ولیفا پدر مرینته

و شهرام هم عموی مرینت پدر آناهیتا همون آلیا هستش

قاطی نکنید 😁