میراکلس لیدی باگ

میراکلس لیدی باگ

اینجا یک وب استثنایی با افرادی فوق العاده استثنایی

ترلر قسمت شانگهای

amily · 09:42 1400/01/15

سلام یک تریلر با زیر نویس فارسی اوردم محشره ببینین

بکلیک

جانه من حتما ببینین خیلی مفهوم داشت و اما یک تئوری هاکماث گفت 15 ساله منتظره این لحظست دقیقا منظورش چه لحظه ایه؟

میتونیم نتیجه بگیریم هاکماث ادمه خیلی خطرناکیه و دنباله یک چیزی میگرده و همین ثابت میکنه امیلی برای کمک به گابریل از طاووس استفاده کرده و مرده نه برای سنتی مانستر ادرین پس ادرین سنتی مانستر نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام ممنونم از رها جان که لینکه قسمت دوم فصله چهار و داد

برای دیدن بکلیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عر شیپش لوکانته جگد استون بابای لوکاست و عرررررررررررررر😭

راستی قسمته شانگهای چند ساعت پیش به صورته لایو گذاشته شد در اینستاگرام ولی بنده نتونستم ببینم فقط فهمیدم کت با هاکماث پودر میشن لیدی باگ زندشون میکنه و علاقه ی کت به لیدی بر میگرده ادرین با عشق به مرینت نگاه میکنه و حالشو می پرسه و براش غذا میپذه😍

خب دیگه اگه لینکشو پیدا کردم میزارم.بای

 

هوراااا اومد

raha🎸 · 10:49 1400/01/14

سیلام. جشن بگیریم آقای زاگ زحمت کشیدن قسمت ۲ رو دادن 😂 بعد از ۱۹۴۹۶۸۵۸۵۷۴۸۲۹۹ قر ن تازه یواشکی اومد گفت رفت اگه کسی لینکش رو پیدا کرد بگه اگر هم خودم پیدا کردم که میام تو کامنت ها میزارم می خوام یه آیا میدانید بدم 

 آیا میدانید اگر اون انگشت مبارک را رو اون قلب بقل بفشار سد زمین به آسمان گره نمی‌خورد و من هم خوشحال میشوم ؟ بی‌زحمت اگه دوست داشتی کامنت هم بده 

یه خبر بد یک شیپ بد داریم که البته  داغون میشه ولی خدا ازت نگذره جرمیییی

یه مشت عکس

raha🎸 · 10:28 1400/01/13

سلام منو نزنید که تازه ناهار خوردن البته یه ۳۰ `` میشه حالا لیندا گفته تا کامنت ندادن نده منم گفتم باشه خب یه سری عکس آوردم 

می‌خوام آخر هر پست یه سوال بپرسم 😈 تو کامنت ها بگید جوابش رو 

به قول کسری گم سید ادامه بینم 

جرمیییییی😲

amily · 13:51 1400/01/12

جرمی خدا ازت نگذره ندادن قسمته دومه فصله چهار و ندادن که هیچ شانگهای رو ام به تعویق انداختن

شیطونه میگه....

بیخیالش

بای.....

سلام این پارتو هم طولانی دادم هم زود پش نظراتو پسند ها زیاد باشه بعدیو فردا یا پس فردا میدم.بزن ادامه

نام داستان: دختر زجر دیده من

You are the love of my heart, my whole heart becomes mine, slowly and slowly

تو عشق قلب من هستی ، تمام قلب من ، آهسته و آهسته من می شود

When I'm in a good mood with you, oh my restless heart

وقتی حالم با تو خوب است ، ای دل بی قرار من

Slowly and slowly, this heart is going for you, my lonely heart seems to be a very special love

آهسته و آهسته ، این قلب برای تو پیش می رود ، به نظر می رسد قلب تنها من یک عشق بسیار خاص است

It 's like in my sky, this is my crazy heart, only I can read your words in your eyes

مثل آسمان من است ، این قلب دیوانه من است ، فقط من می توانم کلمات تو را در چشمان تو بخوانم

You become the love of my heart

تو شدی عشق قلب من

You become the love of my heart

تو شدی عشق قلب من

My heart does not beat, my heart does not love you, my heart loves

قلب من نمی تپد ، قلب من شما را دوست ندارد ، قلب من دوست دارد

You are my fortune teller, so you do not hit mine, my love, my heart

تو فال من هستی ، بنابراین به من ، عشق من ، قلب من ضربه نمی زنی

You become the love of my heart

تو شدی عشق قلب من

You become the love of my heart

تو شدی عشق قلب من

داستان جدیدم

❄Elsa❄ · 11:49 1400/01/07

اینم پوسترشه 🌴🌴🌴

[][][][]

اسم " اسیر معشوق و عشق "

فصل " نامعلوم"

پارت " نا معلوم "

بیروگراف

" مرینت "

دختری ۲۰ ساله که با موهای بلند بلوبری یا سورمه ای با چشم های آبی درشت و صورت جذاب 

دوستان الیا 

تنفرات ادرین و دوستاش

علاقه دوستاش و پدر بزرگش

" آدرین"

پسری ۲۱ ساله با موهای لخت زرد و چشم های آبی با هیکل جذاب و صورت جذاب 

دوستان لوکا. نینو .

علاقه کاگامی مافیای

تنفرات مرینت 

لوکا و گاکامی و الیا و نینو 

{ ببخشید دیگه نتونستم واضح تر و خوب معرفی کنم }

[][][][][]

خلاصه :

"دختری به نام مرینت که با پدر بزرگش زندگی میکنه و مادر و پدرم بهم توی یه تصادف مردن 

ولی اون با کمک پدرش قوی موند اون تو این زمان شمشیر بازی .تیر اندازی . تفنگ آشنا شد و تو گروه مافیای پدر بزرگش رشت کرد و رئیس اون گروه شد 

پدر یزرگ خیلی ثروت مند بود و شرکت الماس و کیریستار دارد

مرینت طراح این شرکته

اون یه روز عاشق یه کسی میشه ولی زندگی اونو میگره و مرینت شکست عشقی میخوره اسم عشق او پیتربوده 

پیتر از پشت به مرینت خنجر میزنه 

و حالا اون تو شرکت با پسری به نام آدرین اشنا میشه 

آدرین اول برای مرینت نقشه داشت ولی بعد حسی به اون پیدا میکنه 

اون مرینتو میدزده و بعد عشقشو به مرینت میگه ولی مرینت که از او تنفر داست اونو پست میزنه 

ولی .......         .........      .........    ...........   ..........   .........

در این اتفاق ها پیتر بر میگرده و میخواد مرینتو بازم عاشق خودش کنه و بازم با اون بازی کنه 

اما ........ 

              اتفاق های زیادی میوفته که من نمیخوام داستانو خراب کنه 

[][][][][][][]