میراکلس لیدی باگ

میراکلس لیدی باگ

اینجا یک وب استثنایی با افرادی فوق العاده استثنایی

🖤 ت‍‌ل‍‌اش‍ ک‍‌ن‍ ᵎ ִֶָ 🖤 پارت 14

«هــر چقدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی

 

یـــک نقطـــــه

 

یـــک لبخنـــــد

 

یـــک نگــــــــاه

 

یــک عــطــر آشــنـا

 

یــک صــــــــدا

 

یــک یـــــــــــاد

 

از درون داغونـــت می کــــند

 

هــر چقدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!»

 

 

 

ایده کاردستی

Purple · 13:45 1400/10/12

سلاممممم من اومدم بازم

دوتا ایده باسه کاردستی

اولین ایده 

اسم کاردستی :دفترچه انگیزه

وسایل لازم

خودکار رنگی

دفترچه به هر شکلی دوست داشتید (صفحه های دفترچه بزرگ باشه بهتره چون نوشته ی بیشتری توش جا میشه)

هایلایت رنگی

روانویس مشکی (پس نده بهتره)

اینترنت

 

تبلت یا موبایل و یا لپ تاپ

طرز تهیه

دفترچه رو باز میکنید 

توی اینترنت سرچ میکنید انگیزشی رنگی رنگی یا انگیزشی

میتونید جمله ای رو که مینویسیدبه انگیلیسی یا زبانای مختلفم بنویسید

خب میتونید خودتونم جمله انگیزشی بسازید

هایلایتاتون و بردارید و جمله رو با هایلیات بنویسید 

روانویس مشکی رو بردارید و دوباره رو هایلایت همون جمله رو بنویسید

حالا اگه جله رو به انگیلیسی نوشتید پایین صفحه اگه جاداره یه کادر بکشید و روی کادر رو تزئین کنید بعد با خودکار رنگی معنیش رو تو کادر بنویسید .

برای کاردستی بعدی بپر ادامه

💞رویا💞پارت اول💞

amily · 10:18 1400/10/12

های

خوفیننننن هوم؟

شاید زیاد کشنگ نباشه ولی خب خودم میدوستم

خب من این رمان و با رمان سوگلی ارباباز این به بعد یکی در میون پارت گذاری میکنم

خوبه؟

راستیاین رمان...یک جورایی یک چیزی قاطی پاتی از ایرانی و خارجیه

حالا بزنید بریم ادامه😉

من که رفتم بای😂

خب اول دو تا کتا داستان معرفی میکنم که چند جلد 

اولی قصه های همیشگی 

نام نویسنده کریس کالفر

داستانش جادوی ماجرا جویی هجیجان انگیزه

پیشنهاد میکنم جایی دنبالش نگردید چون همه جارو گشتم ولی هیچ جا نداشت

میتونید از فیدیبو بخرید ولی جلد چهارمش تو طاقچس

تا جلد ۵ درومده و تا ۶ جلد

دومیکتابخانه ی آقای لمنچلو

داستان طنزه و ماجرا جویی

اسم نویسندش یادم نمیاد

این و میتونید پیدا کنید 

دوتا جلد داره 

داستان حذابی هم داره

خب برای معرفی اهنگ بپر ادامه

من اومدم

نگین خوبی به خدا اگه بلایی سر خودت آورده باشی من خودم و از زندگی ساقت میکنم

بچه ها تورو خدا من ده جون ندارم یه غم دیگه بکشم زن عمومم مرد بچه ها با اینکه زیاد زن عموم رو نمیشناسم ول میدونم رفته پیش داییم آخه خواهر برادرن

دیشب داشتم خرید میکروم باسه تمروز یه پیرمرد دیدم فال میفروشه یدونه خریدم توش شعر نداشت 

توش فقط نوشته بود

غم را از دوش دسگران بردار بچه ها من فکر میکنم معنی فالم این بوده که شمارو خوشحال کنم

آخه بعدش یه فال دیگه گرفتم توش هم شعر نوشته بود هم معنی شعر تازه فال اولی رو به پیرمرده نشون دادم گفت من قبل از فروش فال تمام فالا رو چک میکنم توش یه همچین فالی نبوده.

خب حالا بریم سر مسابقه 

هرکی بتونه تا یه هفته پستای غم گین نزاره من تا پارات ۲۰  خانواده ی گمشده میزارم و هم طنز و هم عکس میراکلسی هم میزارم کتاب و سریالم معرفی میکنم.

بچه ها نمیخوام کاری کنم غم رو دلتون بمونه درد و دل کنید با بقیه ولی سعی کنید روحیه ی شاد داشته باشید باور کن خواهزم رفته بود بیرون یه دختره رو دید بود داشتش میرقصید آهنگ میخوند کلا اونثدر شاد بود سهو افتاد زمین بلند شد دوباره رقصید

راستی امیلی چه شکلی بکیلیک بزارم کمکم کن.

راستی کساییم که نویسنده نیستن براشون پاراتارو میزارم ولی اگه نویسنده ها پست های زیاد غمگین نزازن زود به زود میدم 

راستی نگین کشتمت اگه بلایی سر خودت اورده باشی.😤

**کریسمستون مبارک عشقولا**

😎خب خب من اومدم با یک مسابقه باحال و تنگاتنگ برای نویسنده های وب خوشگلمون😎

حالا...

موضوع این مسابقه رمان های تک پارتی ای هست که غمگینه یا طنزه یا منحرفیه یا...هر چی که هست پایانش خوشه 

حالا چرا این موضوع و انتخاب کردم؟

چون رمان های تک پارتی میراکلسی با پایان غمگین زیاده و میشه گفت پایان خوش خیلی کمه

قوانین مسابقه:
1-حتما میراکلسی باشه

2-هر ژانری که هست پایانش خوش باشه

3-وقتی میگم تک پارتی یعنی فقط تو یک پست و قسمت A و B نزارین لطفا

4-حتما توی ادامه مطلب باشه

5-حتما اول پست کلیپ یا عکسی از میراکلس باشه(برای بیمحتوا نبودن پست)

6-قوانین رو رعایت کنید😂

و اما جایزه...

در ازای جایزه من خودم یا یک تک پارتی میدم یا سه پارت از سوگلی ارباب
برنده کسیه که:
1-بیشترین لایک و داره

2-بیشترین کامنتو داره

3-قوانین رو به خوبی رعایت کرده

هر کسی این شرایط و داشت نظرسنجی میزارم و به برنده یکی رو میدم البته...

جایزش میتونه...چند پارت از سوگلی ارباب باشه...تک پارتی باشه...اسم ده رمان با هر سبکی که بخواد باشه...فعلا همینا مد نظرمن برای جایزه تا ببنیم خدا چی میخواد😂

😉منتظر پست های قشنگتون با موضوع تک پارتی هستم😉

😍فعلا😍

زنـــــگ خـــــنــــده 😂💜

تو جاده تصادف شده بود…

همه ی جمع شده بودن

منم واسه اينكه صحنه رو از نزديك ببينم

از اون ور داد زدم

گفتم: بريد كنار من پدرشم!!

وقتي رسيدم ديدم اوني كه تو خيابان افتاده يه الاغه!!

هيچي ديگه اون وسط مسطا چندتا خانم و آقا از شدت پاره گي به

دليل خنده به درجه رفيع شهادت نائل شدن……

بعله….

 

 

***

 

ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺴﺮِ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﻪ

ﺣﺴﯿﻪ؟

ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﺑﭙﺮﺱ !!!!

 

***

 

دیشب پشت چراغ قرمز یه دختره خشگل و ناز توی یه سانتافه بود …

براش دست تکون دادم ؛ اونم همینکارو کرد و بوسم برام پرت کرد !

خلاصه Love وصفا و صمیمیت .. خیلی خوشگل داشت پا میداد

فقط تنها ایرادی که داشت این بود که سنش حدودِ 4 یا 5 سال بود:»»»

 

***

 

ﯾﻪ دونه ﻣﻮﺯ ﺧﺮﯾﺪﻡ ؛ شد 11000 ﺗﻮﻣﻦ !

 

پوستشو کندم گذاشتم رو ترارو وزن کردم .

 

ﻭﺯﻥ ﭘﻮﺳﺘﺶ در 11000 ضرب کردم بعد ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﮐﻞ ﻣﻮﺯ کردم ؛

 

ﻗﯿﻤﺖ ﭘﻮﺳﺘﺶ شد 4500 تومن !

 

ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ؛ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ !!!!!!!

 

***

 

ﮔﻮﮔﻞ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺬﺍﺭﺣﺪﺍﻗﻞ 2 ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻤﻮ ﺗﺎﻳﭗ ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ

ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ ﺁﺑﺮﻭ ﺣﯿﺜﯿﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ همه ی

 

***

 

همسايه بیشورمون ساعت دونصف شب با مشت ميکوبه به ديوار

 

.

 

.

 

.

 

.

 

حالا خداروشکر من خواب نبودم داشتم ” شیپور ” تمرين ميکردم.

 

ملت دیوونه شدنا !!

 

***

 

 

😂😂😂😂❤

 

 

شــــــعــــــر 🖤🙂

دیانا · 11:23 1400/10/10
شــــــعــــــر 🖤🙂

دلتنگ که بشی همه کارای

    بدشو فراموش میکنی! =) 🖤

 

***

 

 

یک‍‌ی‍‌م نی‍‌س‍‌ت ب‍‌گ‍‌ه هروق‍‌ت ن‍‌اراح‍‌ت ش‍‌دی بی‍‌ا ب‍‌ه‍‌م ب‍‌گ‍‌و ت‍‌ا ب‍‌اه‍‌م ن‍‌اراحت ش‍‌ی‍‌م.!

 

 

***

 

 

‏رفتن که همیشه دست تکان دادن نیست و همیشه با خداحافظ گفتن همراه نیست! 

می‌ شود بمانی اما رفته باشی! 

چقدر دورِمان پُر است ، از مانده‌ های رفته ..

مگ نه ؟

 

 

***

 

 

هیچ چیز موندنی نیست......

             

مهربان باش 🖤🖤

 

***

 

 

بیشتر از سنتون بفهمین؛

اما جلوتر از سنتون زندگی نکنید...

یه روز حسرت کودکی،

نوجوانی و جوانیِ زندگی‌ِ

نکرده تون رو می‌خورید...!

 

***

 

 

کاش میشد یکیو بغل کنم الان بعد بهش بگم؛ 

میدونی، میدونی من خیلی خستم، احتیاج دارم ی مدت دور شم از اینجا و ادماش!

 

***

 

 

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟!

 

همه شب با غم دلتنگی خود خواب شوی؟

 

 

***

 

میگَن‌قل‍‌ب‌اُستُخ‍‌ون‌ندار‍ہ؛پ‍‌س‌اینا‌چی‍ہ‌کہ‌توش

میشک‍‌َن‍ہ-!'•؟

 

***

 

بِه‌قَلبم‌افتِخارمیکنَم••͜[🤺⃟⃟⃟🏹]

-بازی‌دادِه‌شده

-سوختِه

-شَکستِه

-اَما‌هنوزَم‌کارمیکُنه •͜•

 

***

 

م‍‌اک‍‌ه‌ب‍‌دب‍‌ودیم‌ #ت‍‌مام‌خ‍‌وبا‌ن‌ ب‍‌ه‌ف‍‌دای‍‌ش

و‍فادا‍رب‍‌ودیم‌ #ت‍‌مام‌ن‍‌ام‍‌ردان‌ ب‍‌ه‌ف‍‌دایش🖤

 

***

 

هـــیچـوقـــت نــزار ی پـــســر بـــــــــرای بــار دوم بــگـه نــمـیخــوامتــ.

 

***

 

آخرش این شعرها دست مرا رو می کند

نم نمک دارد به عشقت قلب من خو می‌کند

 

ماهتابا! بگذر از تقصیر این دیوانه که...

رهگذر را هم نگاهت ساده جادو می کند

 

اخم و لبخندت به یک میزان دل از من می برد،شوکران از دست هایت کار دارو می کند

 

گشته ام این روزها از باد هم آواره تر...

هر چه با من می کند آن جعدِ گیسو می کند

 

مرده هم باشم به من جان می‌دهد یک 

بوسه ات چای تلخم را لبانت قند پهلو می کند

 

ساده پابندت شده ای شیر عقل و قلب من...

دام لازم نیست، چشمت صیدِ آهو می کند

 

جان به لب کرده ست فکرِ رفتنت عمری مرا...

قهرمان قصه را هم عشق ترسو می کند

 

آخرش رسوای عالم می کند عشقت مرا...

آخرش این شعرها دست مرا رو می کند

 

***

 

 

 

 

🖤 ت‍‌ل‍‌اش‍ ک‍‌ن‍ ᵎ ִֶָ 🖤 پارت 12

«من یاد گرفته ام

 

وقتی بغض می کنم

 

وقتی اشک می ریزم

 

وقتی میشکنم

 

منتظرهیچ دستــــــــــی نباشم

 

وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم

 

مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم»

 

 

 

غذاهارو اوردن...هیچی از گلوم پایین نمیرفت..من این و رو دوست ندارم...

 

کم کم شد وقت رفتن به سر خاک

 

بچه ها من یکم از گفتن سرخاک واسم خیلی عذاب اوره نمیتونم زیاد از اونجاش بگم چون فقط داد من و گریه های بقیه هس

 

 

***

 

 

از رفتن به سرخاک که تموم شده بود...برای اخرین بار به سنگ قبری زل میزنم که تا یک سال دیگ نمیتونم ببینمش

 

خاله سمیه ام گفت بریم خونه دختر دایی شون

 

یه چیزی و نگفتم...مادر همین زندایی زهرام میشه دختر دایی بابا ی مامانم...مامانم و خاله هام میگن دختر دایی

 

خلاصه رسیدیم اونجا...چقدر دلم واس اینجا تنگ شده بود

صدای خنده های زنداییم تو حیاط میپیچید

اروم اروم رفتم تو خونه یه جا نشستم 

 

مادر زنداییم اشک میریخت و داد میزد

 

منم کم کم گریم گرفت ... مثل ابر بهار فقط گریه میکردم

 

عزیزجونم بلند شد روسری رنگی رو میخواست سر مادر زنداییم کنه...وقتی ما مجلس چهلم تموم میشه...لباس یا روسری رو رنگی رو میدیم جای لباسای مشکی