💔سفر به دیار عشق💔 پارت ۱۸۵
💔🖤
💔🖤
«اشکاتو پاک کن همسفر
گاهی باید بازی رو باخت
اما این و یادت باشه
دوباره میشه زندگی رو ساخت»
«آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم
از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
من آمده بودم تا مرز رسیدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم
تقصیر کسی نیست که این گونه غریبم
شاید که خدا خواست دلتنگ بمیرم»
💔🖤
💔🖤
سلام
بچه ها من متاسفانه یک مشکلی برام پیش اومده نمیتونم تا دو سه روزه اینده هم پارت بدم
ایشالله شنبه ساعتای 4 یا 4 و نیم یک پارت دیگه هم از دختر زجر دیده ی من میدم
در ضمن یک مدته دیگه هم پارت از دختر عمو ی شیطون و پسر عموی مغرور میدم
تا شنبه بایی
💔🖤
💔🖤
💔🖤
«آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم
از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
من آمده بودم تا مرز رسیدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم
تقصیر کسی نیست که این گونه غریبم
شاید که خدا خواست دلتنگ بمیرم»
💔🖤
💔❤
«ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خود پسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟»سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای ساکنان خاک
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی به سوی این جهان گشاده ایدای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی به سوی این جهان گشاده اید
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
بغضم گرفته وقتشه ببارم
چه بی هوا هوای گریه دارم
باز کاغذام با تو خط خطی شد
خدا این حس و حال و دوست ندارم
باز دور پنجره قفس کشیدم
دوباره عطرت و نفس کشیدم
قلم تو دست من پر از سکوته
دوباره از ترانه دست کشیدم
باز خاطرات تو همین حوالیه
حالم همینه و یه چند سالیه
جای تو خالیه
جز تو تمام شهر میدونن حالمو
مثل کبوترم که سنگ آدما شکسنه بالمو
این قلب بی قرار و از تو دارم
این حس انتظار و از تو دارم
اسمت هنوز دور گردنم هست
من این طناب دار و از تو دارم
اسمت نوشته رو بخار شیشه
دلی که بی تو باشه دل نمیشه
من موندمو یه سایه توی خونه
میترسم اونم حتی رفتنی شه
💔🖤